Monday, March 12, 2007

ماجرای طرح ارزشیابی توصیفی

بهبود نظام آموزشی، تنها از طریق اصلاح ارزشیابی تحصیلی امکان پذیر نیست

محمد حسن محقق معین

20 اسفند 1385

نه هرکه چهره بر افروخت دلبری داند

نه هر که آینه سازد سکندری داند

نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست

کلاه داری و آئین سروری داند

هزار نکته باریکتر زمو اینحاست

نه هرکه سر بتراشد قلندری داند

غلام همت آن رند عافیت سوزم

که در گدا صفتی کمیا گری داند

نسخه پاورپوینت ارائه مقاله را در اینجا بینید.

مقدمه

طرح ارزشیابی توصیفی مشهور به ارزشیابی کیفی یا طرح حذف نمره ،تجربه نو آورانه ی برخاسته از عمل در مقطع ابتدایی آموزش و پرورش ایران است.این طرح به صورت پیش آزمایشی در سال تحصیلی 82-81 اجرا و ارزشیابی شد. گزارش ارزشیابی طرح توسط نویسنده این مقاله که مجری این ارزشیابی بوده بلافاصله منتشر گردید(محمد حسن مقنی زاده،1381). اجرای آزمایشی این طرح درچهار سال تحصیلی بعد ادامه داشته است.

در قسمتی از یادداشت سردبیر ویژه نامه ارزشیابی تحصیلی فصلنامه تعلیم و تربیت شماره مسلسل 70-69 بهار و تابستان 1381 آمده است: "... هدف اساسی سنجش و ارزش یابی، ارتقای یادگیری دانش آموزان است.محتوا وچگونگی ارزش یابی درفرایند تدریس، نحوه مطالعه و کیفیت یادگیری دانش آموزان را رقم می زند.اگر معلم بر حفظ کردن مطالب بی ارتباط تاکید کند،دانش آموزان به یادگیری سطحی و طوطی وار روی می آورند...به همین دلیل است که گفته اند:" اگر می خواهید نظام آموزشی را بهبود بخشید،شیوه های سنجش وارزشیابی را اصلاح کنید"..." (حسن پاشا شریفی،1381)

سوءِ برداشت از این نقل قولِ با منشاء نامعلوم!! می تواند نقطه آغازی بر ایده " بهبود دوره آموزش و پرورش عمومی صرفا از طریق اصلاحِ شیوه های ارزشیابی تحصیلی" در سال های اخیر تلقی گردد.این سوءِ برداشت ربطی به نویسنده مطلب نداشته و در چهارچوب نظرية سازنده گرا ی شناخت گرایان قابل درک است. انتقاد از اعتقاد به چنین اثری برای ارزشیابی بر نظام آموزشی، به معنی نفی اهمیتِ ارزشیابی نیست. اما نویسنده این مقاله همچون نویسنده مقاله" نظام ارزش يابي از آموخته هاي دانش آموزان يا ايدئولوژي عملياتي شده نظام آموزشي"، معتقد است: يكي از موثرترين وكارسازترين مجاري اصلاح نظام آموزش وپرورش تحليل ونقد نظام ارزش يابي از آموخته هاي دانش آموزان درسايه اهداف وآرمان هاي تصريح شده نظام آموزشي(برنامه درسي) است( محمود مهر محمدی،1382).

متاسفانه چنین ایده ای در سطح برخی از نخبگانِ تاثیر گزار بر آموزش وپرورش ایران پذیرفته شده است.دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش در اواخر آبان1385 گفته اند :" تغییر شیوه های ارزشیابی از شرایط فعلی به شیوه نظام تکمیلی و توصیفی پس از انجام مطالعات گوناگون و در صورت به نتیجه رسیدن در سیستم آموزشی کشور نهادینه خواهد شد. کاهش اضطراب و تنش های روحی در یادگیری دانش آموزان از جمله مزایای ارزشیابی توصیفی است. برای دوری دانش آموزان از تکیه مطلق بر محفوظات باید با روش های علمی موضوع ارزشیابی توصیفی در پایه های راهنمایی و متوسطه را دنبال کرده و به نتیجه برسانیم."(بهرام محمدیان،1385)

معاون آموزش و پرورش عمومی وزارت آموزش وپرورش در اواخر دی ماه 1385 گفته اند:" درسال تحصيلي جاري نزديک به 1300 کلاس درس در سراسر کشور تحت پوشش طرح ارزشيابي تحصيلي يا حذف نمره از کارنامه تحصيلي دانش آموزان قرار گرفته است براساس این طرح در طول سال تحصيلي از طريق ارزيابي مستمر و بدون نمره 20 به عنوان ملاک ارزيابي ، سنجش تحصیلی دانش آموزان صورت می گیرد. حذف نمره از آرزوهاي نظام آموزش و پرورش است و بر اين اساس ، اين طرح به عنوان گام اول براي رسيدن به آن مطرح شده است تا مطابق آن بتدريج دانش آموزان ، معلمان و والدين به جاي گرايش به سمت نمره ، به آموزش و پرورش کيفي بر پايه مهارت هاي زندگي روي آورند. این طرح ضروري و مورد نياز نظام آموزشي ايران است. براساس آنچه از اجراي 3 ساله طرح ارزشيابي توصيفي به دست آمده است ، اضطراب و نگراني دانش آموزان از امتحان و کسب نمره 20 کاهش يافته است و معلمان و والديني که اين طرح را اجرا کرده و در جريان اجراي آن بوده اند نيز به توسعه آموزش هاي توصيفي و يادگيري مهارت هاي زندگي گرايش پيدا کرده اند."(حسین احمدی،1385)

علیرغم اظهارات سه تن از نخبگان و به عبارتی معماران نظام فعلی آموزش وپرورش کشور،نویسنده معتقد است: اصلاح آموزش و پرورش صرفا از طریق اصلاح ا رزشیابی تحصیلی امکان پذیر نیست.البته خرابتر کردن آموزش و پرورش از طریق اعمال رویه های ناصواب در برخی از عناصر نظام آموزش و پرورش امکان پذیر است.کما اینکه بیشتر ایرادات وارده توسط طراحان ومجریان طرح ارزشیابی توصیفی به تاثیر سوءِ نحوه امتحان و ارزشیابی در آموزش و پرورش ایران کاملا وارد است.اما پاشنه آشیل طرح ارزشیابی توصیفی یا حذف نمره از مقطع ابتدایی فقدان نگاه نظامند به آموزش و پرورش و برنامه درسی است.ارزشیابی یک عنصر از عناصر برنامه درسی است؛ اعمال رویه های کیفی درارزشیابی تحصیلی حتی اگر به نحوی کامل صورت گیرد ؛بدون اعمال تغییر در سایر عناصر برنامه درسی ره به جایی نخواهد برد جز ترکستان!! گام های اصلاحات در نظام آموزش و پرورش باید همزمان و دومینو وار برداشته شود تا اثرِ مثبت داشته باشد.

نکته قابل توجه اینکه نویسنده در این مقاله قصد و فرصت پرداختن به جزئیات بسیار مهم نحوه اجرای طرح ارزشیابی توصیفی در دوره پیش آزمایشی در سال تحصیلی 82-1381 و نیز در دوره آزمایشی در سه سال تحصیلی بعدی را با توجه به اینکه بسیار مهم و درس آموز نیز هستند را ندارد و صرفا به بسط و تحلیل مختصرِ مساله ای که طرح شد ،اکتفا می نماید. تحلیل تفصیلی ماجرای طرح ارزشیابی توصیفی نیازمند نوشتنِ مقالات و برگزاری همایش های اختصاصی با حضور نمایندگان گروه های ذینفع در این طرح است!!

مختصات طرح ارزشیابی توصیفی

منظور از روش هاي توصيفي در ارزشيابي توجه به رويكردي است كه در آن معلم تغييرات و تحولات ايجاد شده در دانش آموز را با فنون متفاوت بررسي كرده و به صورت مشروح بر اساس شاخصهاي پيشرفت و يا اهداف از پيش تعيين شده به اطلاع دانش آموز و والدين مي رساند.

بررسي نظام ارزشيابي كشورهاي مختلف جهان نشان مي دهد استفاده از كارنامه توصيفي امري رايج و داراي سابقه اي طولاني است. در كشور فرانسه روش نمره گذاري استفاده از طيف با عبارات توصيفي: بالاتر از استاندارد، مطابق استاندارد، ناسازگار با استاندارد و . . . مي باشد. در آلمان شش مقوله و يا طيف و در ژاپن استفاده از پنج مفهوم همراه با جملات توصيفي است. خلاصه اينكه در بسياري از كشورهاي مختلف جهان، كارنامه فقط نمرات خام را شامل نگرديده و تمامي فعاليتها و مهارت ها و نگرش كودك، توصيف و ارزشيابي مي شود. ارائه نمره صرف ضمن ايجاد رقابت و اضطراب، يادگيري و پيشرفت تحصيلي دانش آموزان را تحت الشعاع قرارداده و با ايجاد افسردگي، بخش زيادي از منابع و استعدادهاي با لقوه انساني و اقتصادي را تلف مي نمايد. برخورد معلمان و والدين و ارزش بيش از حد قائل شدن به امتحان و تكرار بيهوده آن و استفاده ابزاري از آن باعث ايجاد دلسردي از تعليم و تربيت و امتحان با اين سبك و سياق، نقطه پايان يادگيري و نوعي رهايي از درس و تحصيل محسوب مي شود (محقق معین،1382).

سياست گزاران آموزش وپرورش ایران از سالهای آخر دهه 70 شمسی تلاشهايي براي بهبود ارزشیابی تحصیلی در دوره آموزش وپرورش عمومی راآغاز کرده اند . تصویب آئين نامه امتحانات دونوبتی به جای امتحانات سه ثلثی و مقرر نمودن مصوباتی در زمینه ارزشيابي مستمر ، تصویب اجرای آزمایشی طرح ارزشيابي توصيفي و بالاخره تصويب اصول حاكم بر ارزشيابي در شوراي عالي آموزش و پرورش از جملة فعاليتها یی ا ست كه در سالهاي اخير انجام شده است. در این نوشته عمدتا بر طرح ارزشیابی توصیفی متمرکز شده ایم.

در کتاب راهنمای اجرای ارزشیابی توصیفی پایه های اول،دوم و سوم ابتدایی در راستاي اجراي ماده هفت دستورالعمل ارزشيابي توصيفي دانش‌آموزان ابتدايي مصوبة جلسة 296 کميسيون معين شوراي عالي آموزش و پرورش که مقرر کرده است جزوه راهنمای ارزشیابی توصیفی توسط معاونت آموزش عمومی و امور تربیتی با همکاری سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی ارائه شود؛ مجموعه اي از راهنمايي ها براي مجريان طرح ارزشيابي توصيفي در پايه اول و دوم وسوم دبستان تهيه و تدوين شده است. اين راهنما که در طول اجرای سه ساله آزمایشی طرح هرسال نسخه جدید تری یافته است؛ صرفا توسط دکتر محمد حسنی با همکاری معاونت آموزش عمومی وزارت آموزش وپرورش ارائه و در اختيار مجريان طرح قرار گرفته است در این راهنما به اهداف اساسی، ويژگيها و چگونگي اجراي طرح ارزشیابی توصیفی اشاره شده است.دکتر حسنی در ابتدای این راهنما نوشته است:

مشحصا بعد از مصوبات 674 مورخ5/2/81 و 679 مورخ 30/8/81 شوراي عالي آموزش و پرورش مبني بر تهيه طرحي براي تغيير نظام ارزشيابي پايه‌هاي اول تا سوم ابتدايي، طرحي تحت عنوان ارزشيابي توصيفي توسط دفتر ارزشيابي تحصيلي و تربيتي تهيه و به اجراي آزمايشي گذاشته شد. اهداف اساسي اين طرح به شرح زيراست:

· بهبود كيفيت فرآيند ياددهي ـ يادگيري

· فراهم نمودن زمينه مناسب براي حذف فرهنگ بيست گرايي

· تأكيد بر اهداف آموزش و پرورش به جاي تأكيد بر محتواي كتابها

· فراهم نمودن زمينه مناسب براي حذف حاكميت مطلق امتحانات پاياني در تعيين سرنوشت تحصيلي دانش‌آموزان

· افزايش بهداشت رواني محيط ياددهي ـ يادگيري يا كاهش فشار هاي رواني ناشي از نظام ارزشيابي موجود

در راستاي تحقق اين اهداف، ادعا شده است ارزشيابي توصيفي در پنج محور در نظام ارزشيابي تغيير و تحول ايجاد نموده است. كه بسياري از مشكلات و کاستی های ارزشیابی را برطرف می نماید. همچنین ادعا شده است که اين تغييرات با تحولات جهاني در اين حوزه، همزمان و همسو است (حسنی،1385).

مدیریت ِاجرای اين طرح آزمایشی پس از اجرای پیش آزمایشی آن ابتدا در دفتر ارزشیابی تحصیلی و تربیتی در سال تحصیلی83-82 شروع و پس از انحلال این دفتر در حال حاضر با مديريتِ واحد ارزشيابي تحصيلي و تربيتي دفتر آموزش و پرورش پيش دبستاني و ابتدايي وزارت آموزش و پرورش اجراي چهارمین سال آزمایشی خود را در تعداد محدودي از كلاسهاي مدارس ابتدايي كشور تجربه مي كند . طبق مصوبه شوراي عالي آموزش وپرورش گروه اندازه گيري و ارزشيابي آموزشي پژوهشكده تعليم وتربيت مسئوليت ارزشيابي از طرح را به عهده داشته است و در پایان سال تحصیلی 85-84 نتایج تحقیقات در مورد اجرای این طرح آزمایشی را به این شورا ارائه داده است.

در کتاب راهنمای یاد شده پنج محوری که از نظر مولف کتاب ، طرح ارزشیابی توصیفی در نظام ارزشيابي تغيير و تحول به وجود می آورد به شرح ذیل توضیح داده شده است:

محور اول : تغيير تأكيد از ارزشيابي پاياني به ارزشيابي تكويني

در رويكرد سنتي ارزشيابي،‌ عمدتاً معلمان، تلاش مي‌نمودند از نتايج يادگيري دانش‌آموزان ارزشيابي به عمل آورند و آن را به صورت نمره گزارش دهند. كمتر تلاش مي‌شد كه به نحوه و چگونگي يادگيري و بهبود آن توجه شود. در اين الگوي جديد ارزشيابي، معلم، ارزشيابي را در خدمت يادگيري قرار مي‌دهد؛ لذا نگاه وي به آن كاملاً تغيير مي‌كند. ارزشيابيهاي او به گونه‌اي است كه به يادگيري بهتر بينجامد. لذا ضعفهاي عملكرد دانش‌آموزان و قوتهاي آنها، براي اين منظور بررسي مي‌شود كه راهي براي برطرف كردن و يا بهبود آنها يافت شود، نه اين كه صرفاً ضعفها منعكس شود. همچنين اين الگوي ارزشيابي، موجب مي‌شود معلم خود را همسفر يادگيري دانش‌آموزان بداند و با آنها در مسير حركت ‌كند، نه كسي كه در پايان راه ايستاده و منتظر است كه مشاهده كند چه كسي زودتر به پايان راه (يادگيري) مي‌رسد.

اگر يادگيري را جرياني هدفمند و پيوسته بدانيم كه از مبادي آغاز و به نتايج مي‌رسد؛ ارزشيابي هم جرياني پيوسته است كه از مبادي آغاز مي‌شود و به نتايجي مي‌رسد؛ يعني دوش به دوش يادگيري به پيش مي‌رود؛ لذا ارزشيابي زماني براي يادگيري و در جهت بهبود يادگيري خواهد بود كه پيوسته اطلاعات مفيدي براي دانش‌آموزان از طريق بازخورد، فراهم آورد. با تركيب و تحليل اطلاعات به دست آمده از اين نوع ارزشيابيها كه طي مراحل مختلف گردآوري شده است، معلم مي تواند تصميمهاي مناسب آموزشي درباره دانش‌آموز بگيرد.با اين توضيحات روشن مي شود كه اين الگوي ارزشيابي كاملاً پويا است و عنصري كه پويايي آن را تشديد مي نمايد ارائه بازخورد هاي توصيفي است. تحقيقات زيادي نشان داده است كه بازخوردهاي توصيفي موجب بهبود يادگيري دانش آموزان مي شود.

محور دوم : تغيير مقياس فاصله‌اي (20 – 0) به مقياس ترتيبي (در حد انتظار، نزديك به انتظار، نيازمند تلاش بيشتر)

در طول ساليان دراز، مقياس مورد استفاده در كشور، مقیاس فاصله‌اي (نمره 20-0) بوده است و معلمان نتايج آزمونها را براساس آن به دانش‌آموزان و والدين، بازخورد داده‌اند. اين شكل از بازخورد به دليل ابهام درتغيير و دقت زياد در فواصل بين آن (هشتاد قسمتِ بیست و پنج صدمی )، رقابت برانگيز بوده ًبه همين دلیل است که در طول اين سالها، نمرة بيست بسيار مورد احترام وتوجه بوده است. مقياس ترتيبي(بيش ازحد‌انتظار،درحد‌انتظارو....) اين مشكلات را ندارد، كمتر ايجاد رقابت مي‌نمايد و انعطاف پذيري بيشتري دارد؛ در طرح ارزشيابي توصيفي، جايگزين نمره در كارنامه است.

به سخن ديگر در حين فرايند ياددهي ـ يادگيري دانش‌آموزان، بازخورد ترتيبي يا فاصله‌اي دريافت نمي‌كنند. به واقع تصور مي‌رود كه دريافت اين نوع بازخوردها از سوي معلم فرآيند يادگيري دانش‌آموزان را سست مي‌نمايد. در اين طرح خلاء اين بازخوردها را بازخوردهاي توصيفي پر مي‌كند. بازخوردهاي توصيفي، بازخوردهايي با معناو مؤثري هستند كه دانش‌آموزان را در جهت شناخت وضعيت پيشرفت يادگيري خود قرار مي‌دهند وآنان همچنين ازاين طريق رهنمودهايي براي بهبود يادگيري دريافت مي‌دارند.

تصور حذف بازخورد نمره براي بسياري از معلمان، ناممكن است. به زعم آنها نمره اهرم انگيزشي قوي است و يكي از ابزارهاي اقتدار معلم است، حذف آن خلاء بزرگي در جريان يادگيري ايجاد مي‌كند. اما واقعيت اين است كه حذف نمره و هر گونه بازخورد غير توصيفي، مشكلي ايجاد نمي‌كند. حتي به بهبود شرايط يادگيري هم مي‌انجامد؛ زيرا بچه‌ها ديگر نگران كسب نمره نيستند. آنها به دنبال شناخت اشتباه خود در فعاليتهاي يادگيري هستند. والدين نيز از كودك نمره نمي‌خواهند بلكه از فرزندشان مي‌پرسند كه «امروز چه ياد گرفته‌اي؟» حذف نمره، حذف يكي از عوامل استرس‌زا است. بنابراين در كلاس شرايطي فراهم مي‌شود كه مسافر كوچك سفر يادگيري سفرش را با آرامش خاطر دنبال ‌كند.

محور سوم: تنوع‌بخشي به ابزارهاي جمع‌آوري اطلاعات

فعاليت ارزشيابي تحصيلي با دو فعاليت جزيي : الف) جمع‌آوري اطلاعات ، ب) داوري درباره وضعيت يادگيري دانش‌آموزمشخص می گردد. درفعاليت نخست، معلم اطلاعاتي را از وضعيت يادگيري دانش‌آموز جمع‌آوري مي‌نمايد. در شيوه سنتي اين اطلاعات عمدتاً از طريق آزمونهاي مداد ـ كاغذي (امتحان) یا پرسشهاي كلاسي جمع آوري مي‌شد.اما در اين طرح ابزارهاي جمع‌آوري اطلاعات متنوع شده ا‌ند و علاوه بر آنها ابزارهاي ديگري چون پوشةكار، ابزارهاي ثبت مشاهده، تکاليف درسي و آزمونهاي عملكردي نيز مورد استفاده قرار مي‌گيرند.اين ابزارها اطلاعات بيشتر و وسيع‌تري را براي معلم، آماده مي‌سازد و بنابراين هم اعتبار اطلاعات به سبب تنوع در ابزارها بيشتر مي‌شود و هم قضاوت و داوري معلم واقعي تر و منصفانه‌تر خواهد شد.اساس كار در تنوع‌بخشي به ابزارهاي گردآوري اطلاعات از وضعيت يادگيري دانش‌آموز، واقعي‌تر كردن اطلاعات است كه همان مشاهده كودك در حين فعاليت و بررسي آثار و محصولات يادگيري اوست.

محور چهارم: تغيير در ساختار كارنامه

كارنامه تحصيلي كه در اين طرح "گزارش پيشرفت" نام گرفته است به طور كلي مفصل‌تر و اندكي عميق‌تر به گزارش رشد و پيشرفت دانش‌آموز مي پردازد. بر خلاف كارنامه کمي ،که شامل فهرستي از نام دروس و نمره ها است، گزارش پيشرفت تحصيلي به شکل توصيفي، از وضعيت دانش‌آموز اطلاعاتي به والدين مي‌دهد. همچنين در اين گزارش تنها به وضعيت درسي صرف توجه نمي‌شود، بلكه به ابعاد عاطفي، جسماني و اجتماعي توجه شده است. در گزارش پيشرفت تحصيلي والدين به روشني درمي يابند كه در چه بخش از انتظارات آموزشي، احتمالاً كودكشان مشكلاتي دارند وبا توجه به آن مشکلات توصيه‌هايي را ‌ براي بهبود عملكرد تحصيلي فرزندشان دريافت مي‌نمايند.

محور پنجم: تغيير در مرجع تصميم‌گيرنده درباره ارتقاء دانش‌آموزان

در نظام سنتي ارزشيابي تحصيلي، تصميم‌گيري درباره ارتقاء به نمرهاي امتحان پاياني دانش‌آموز بستگي دارد. طبق شرايطي كه از پيش تعيين شده است و بر اساس نمره هاي کسب شده مشخص مي‌شود كه آيا دانش‌آموز مي‌تواند به پايه بالاتر ارتقاء يابد يا اين كه بايد تكرار پايه بنمايد. اين تصميم‌گيري را حتي در سالهاي اخير به عهده رايانه گذاشته‌اند و رايانه به راحتي مشخص مي‌كرد كه فردي اجازه ارتقاء‌ دارد يا نه!

اما در الگوي ارزشيابي توصيفي به سبب اينكه اطلاعات جمع‌آوري شده متنوع بوده، و شامل داده‌هاي كمي و كيفي است، تحليل و تركيب اين داد‌ه‌هاو تصميم هاي آموزش مبتني بر آن، از جمله تصميم‌گيري درباره ارتقاء يا عدم ارتقاء دانش‌آموزان به عهدة معلم وشوراي مدرسه است. در اين الگوي ارزشيابي به معلم اختيار تصميم‌گيري تفويض مي‌شود، زيرا وي لايق‌ترين فردي است كه درباره دانش‌آموز مي‌تواند تصميم بگيرد.

در اين الگو، معلم براساس شواهد گردآوري شده از فرآيند پيشرفت دانش‌آموز به دانش‌آموز اجازه ارتقاء مي‌دهد. در صورتي كه دانش‌آموزي بعد از انجام مداخله‌هاي طولي و عرضي (در پايان سال تحصيلي و در بين سال تحصيلي) به حد مطلوب نرسيد؛ پيشنهاد تكرار پايه را به مدير و شوراي مدرسه مي‌دهد و شورا براساس شواهد موجود درباره آن تصميم‌گيري مي‌نمايد. لذا ارزشيابي توصيفي تكرار پايه را تنها به عنوان يك مداخله در روند تحصيلي كودك مي‌پذيرد و زماني اين مداخله انجام مي‌شود كه مشخص شود تكرار پايه براي كودك تأثير مثبت خواهد داشت.

با توجه به آنچه كه گفته شد و بر خلاف تصورات اشتباه و رايج، ارزشيابي توصيفي با ارتقاء خود به خود تفاوت دارد . زيرا در ارتقاء خود به خود تكرار پايه وجود ندارد و دانش آموزان بر اساس سن ارتقاء مي يابند. اما در اين روش ارتقاء و تكرار پايه منطقي تر و متناسب با نياز آموزشي دانش آموز مي شود. همچنين در اين طرح، ارزشيابي از فعاليتهاي كلاسي حذف نمي شود بلكه ارزشيابي در خدمت بهبود يادگيري دانش آموزان قرار مي گيرد به ويژه دانش آموزاني كه ضعف عملكرد درسي داشته باشند(محمد حسنی،1385)

با عنایت به اینکه در اسناد اولیه طرح " توجه همه جانبه به تمامي جنبه هاي رشد" از جمله تاکیدات و وجه ممیز ه های ارزشیابی توصیفی از دیگر الگوهای ارزشیابی به شمار رفته و بسیار مورد توجه بوده است؛این سئوال مهم مطرح می شود که به چه دلیل در نوشته های بعدی کمتر برجسته شده است!! با توجه به اهمیت این تاکید و جهت ریشه یابی موضوع به مرور اسناد طرح ارزشیابی توصیفی در این زمینه می پردازیم.

در اولین سندِ طرح ارزشیابی توصیفی تحت عنوان"راهنمای ارزشیابی توصیفی- تکوینی در پایه اول ابتدایی" که در زمستان 1381 در اجرای پیش آزمایشی طرح ارزشیابی توصیفی در سال تحصیلی 82-1381 به کار گرفته شده،در توضیح ارزشیابی توصیفی- تکوینی به عنوان راه حلِ مشکلات مربوط به ارزشیابی آمده است:

معلم لازم است فعالیت های خود را جهت تحقق اهداف آموزش و پرورش در چهار بعد شخصیت سازمان دهد.به این منظور معلم پیوسته باید از میزان موفقیت خود یا مشکلات احتمالی،باخبر شود.ارزشیابی توصیفی- تکوینی در این آگاهی دادن به معلم از میزان تحققِ اهداف یا مشکلات مربوط به آنها ،به معلم کمک می کند.آگاهی از میزان تحقق اهداف در چهار بعد شخصیت فقط از طریق آزمون ها یا اطلاعات کمی ممکن نیست.به همین دلایل لازم است از اطلاعات کمی وکیفی استفاده شود (یحیی کاظمی و محمد حسنی،1381).

براي انجام ارزشيابي توصيفي يا اصيل و همه جانبه چهار منبع پيشنهاد شده است:

1) كارنامه ارزشيابي توصيفي،

2) چك ليست ها

3) برگ ثبت گزارش

4) پوشه كار( یحیی کاظمی،1381).

كارنامه ارزشيابي توصيفي شامل حداقل اهدافي است كه معلم مي تواند براي رشد همه جانبه دانش آموزانِ سال اول ابتدائي، تدارك ببيند. از معلم انتظار مي رود در چهار مرحله از سال تحصيلي (هر دوماه يكبار) ميزان پيشرفت دانش آموزان خود را در كارنامه ارزشيابي توصيفي، ثبت كند. كارنامه ارزشيابي توصيفي در هر مرحله با استفاده از اطلاعات بدست آمده از طريق چك ليست ها، برگه هاي ثبت گزارش، پوشه كار و ديگر ارزيابي هاي تراكمي( ارزشيابي هاي ضمن تدريس) تكميل مي شود. معلم با استفاده از چهار علامت، ميزان موفقيت خود را در رساندن دانش آموز به اهداف فهرست شده در كارنامه ارزشيابي توصيفي، ثبت مي كند. اين علامت ها شامل "ك" به معناي كاملاً تحقق يافته، "ت" به معناي تا حدود زيادي تحقق يافته، "ن" به معناي نسبتاً تحقق يافته و "ب" به معناي بيشتر بايد تلاش شود؛ مي باشد.

کارنامه ارزشيابي توصيفي بر اساس مندرجات گزارش اخير الذكر بايد بعد از هر مرحله ارزش گذاري، به رويت و امضاي مدير مدرسه و والدين دانش آموز برسد. كارنامه ارزشيابي توصيفي داراي 36 هدف در 4 بعد: جسماني، عاطفي، اجتماعي و شناختي شامل: خواندن و نوشتن، حساب كردن، قرآن، علوم و هنر مي باشد. در گزارش اخير الذكرو ساير مدارك منتشر شده توسط دفتر ارزشيابي تحصيلي و تربيتي در خصوص روش شناسي و نحوه تدوين هدف هاي 36 گانه در كارنامه توصيفي، مطلبي ملاحظه نشد(محقق معین،1382).

در دستور العمل ارزشیابی توصیفی دانش آموزان دوره ابتدایی مصوبه جلسه 296 کمیسیون معین شورای عالی آموزش و پرورش مورخ 12/6/1382 نیز " توجه به حیطه های مختلف شخصیت دانش آموز در ابعاد عاطفی،اجتماعی،جسمانی و سطوح بالای حیطه شناختی" به عنوان یکی از سه هدف اصلی طرح آزمایشی ارزشیابی پیشرفت تحصیلی از طریق ارزشیابی توصیفی در نظر گرفته شده است.

اما ساختار و شکل "کارنامه ی ارزشیابی توصیفی"که در اواخر سال 1382 در اولین سال اجرای آزمایشی طرح، آماده شد؛ به کلی تغییر کرده و با کارنامه ارزشیابی توصیفی در مرحله پیش آزمایشی کاملا متفاوت بود.در کارنامه جدید ابعاد جسمانی،اجتماعی و عاطفی از عملکرد درسی(بعد شناختی) با گرفتن عنوان ویژگی های عمومی ،جدا شده و مقیاس سنجش جداگانه ای نیز یافته است. هر چند که در صفحه 2 این راهنما آمده است: معمولا دانشمندان و متخصصان تعلیم وتربیت، شخصیت را به چهار بعد عقلانی،اجتماعی،عاطفی و جسمانی تقسیم می کنند.رشد همه جانبه دانش آموز هنگامی رخ می دهد که همه ابعاد شخصیت مورد توجه ومراقبت قرار گیرد.این کارنامه به معلم این امکان را می دهد که به تمامی ابعاد گوناگون شخصیت دانش آموز توجه نماید( حسنی ،1382)

اگرچه این تغییر یک اصلاح شکلی نیست،کما اینکه در نسخه راهنمای ارزشیابی توصیفی در سال سوم اصولا "توجه به حیطه های مختلف شخصیت دانش آموز در ابعاد عاطفی،اجتماعی،جسمانی" از اهداف رسمی طرح ارزشیابی توصیفی خارج شده است!! اما به نظر می رسد در این نسخه راهنما با بیان هدف مبهمِ "تأكيد بر اهداف آموزش و پرورش به جاي تأكيد بر محتواي كتابها" به عنوان یکی از اهداف اساسی پنج گانه طرح ارزشیابی توصیفی، به نحوی غیر مستقیم همان هدف اولیه و محوری در مرحله پیش آزمایشی دنبال می شود.!!؟

متاسفانه این وضعیت مبهم و نابسامانی نظری و عملی در میان دست اندرکاران کلیدی طرح ارزشیابی توصیفی کاملا پایدار شده است. زهرا حصار بانی دریادداشتی تحت عنوان" ارزشيابي توصيفي الگويي جديد در ارزشيابي تحصيلی "در وبلاگ رسمی این طرح در 27 اردی یبهست 1385 توصیف جالبی از طرح ارزشیابی توصیفی ارائه کرده است . وی مجددا " توجه همه جانبه به تمامي جنبه هاي رشد" در طرح ارزشیابی توصیفی را به عنوان یک محور مستقل از الگوی ارزشیابی توصیفی مطرح کرده است. حصاربانی که کارشناس مسئول و پی گیر اجرای طرح بعد از انحلال دفتر ارزشیابی تحصیلی و تربیتی در سال دوم و سوم اجرای این طرح آزمایشی بوده، نوشته است:

ارزشيابي تحصيلي، فعاليتي است كه معلم، در جريان تدريس خود انجام مي دهد. اين فعاليت، شامل جمع آوري اطلاعات و داوري درباره وضعيت يادگيري و پيشرفت دانش آموز است. جمع آوري اين اطلاعات از طريق شيوه هاي مختلف صورت مي پذيرد و نيازمند كسب مهارت و دانش كافي در اين زمينه است. معلم بايد با استفاده از نتايج حاصل از سنجش و ملاحظه اهداف و انتظارات آموزشي درباره وضعيت فرد، داوري كرده، ضعفها و قوتهاي دانش آموز را مشخص كند و براي بهبود فعاليتهاي يادگيري به او توصيه هايي را ارائه دهد.

متأسفانه فرآيند سنجش و ارزشيابي در كشور ما، مطابق عرف، فقط شامل ارزيابي مجموعي يا نهايي است كه در پايان دوره آموزشي به منظور تشخيص پيشرفت تحصيلي و رتبه بندي صورت مي گيرد. در اين روش، تمامي تلاش معلم، دانش آموز، والدين و كل نظام آموزشي معطوف به آزمونهاي نهايي و نمره آنهاست و ماحصل همه زحمتها در يك عدد يك يا دو رقمي خلاصه مي شود. اين نمره، نه تنها ملاك قضاوت وتصميم گيري درخصوص دانش آموز است، بلكه به نوعي ارزشيابي از عملكرد معلم، مربي، مدير و والدين و نظام آموزشي، تلقي مي شود.

ترديدي نيست كه نتايج حاصل از اين گونه تصميم گيري ها دقيق نبوده، ممكن است عواقب ناگواري به همراه داشته باشد؛ به عبارت ديگر به جاي آنكه نظام ارزشيابي و اندازه گيري در خدمت آموزش و رشد و توسعه دانش فراگيران و معلمان قرار گيرد، فرآيند تدريس و يادگيري در خدمت نظام سنجش و آزمون در آمده است و ملاك قضاوت در مورد عملكرد نظام و دانش آموز در يك مقياس صفر تا بيست خلاصه مي شود.( زهرا حصاربانی،1385)

حصاربانی محور ششم الگوی ارزشیابی توصیفی را که حسنی در نسخه راهنمای جدید طرح ارزشیابی توصیفی ظاهرا از قلم انداخته بود ؛ تحت عنوان "توجه همه جانبه به تمامي جنبه هاي رشد" به شرح ذیل توضیح داده است:

در الگوي ارزشيابي توصيفي، علاوه بر رشد بُعد عقلاني دانش آموز، به جنبه هاي ديگر رشد، از جمله رشد ابعاد اجتماعي، عاطفي و جسماني نيز توجه شده است. معلم در طول سال با مشاهده رفتار و عملكرد دانش آموز ،گزارشي را از وضعيت او در حيطه هاي ذكر شده به شكل توصيفي، ارائه مي دهد. اين گزارش بايد دقيق و حساب شده باشد و به دور از اغراق، از الفاظ و كلمات مثبت استفاده شود. در این گزارش برای نمونه گزاره هایی در توصیف وضعیت دانش آموز نظیر : دقت کردن در رعايت نكات بهداشتي ،كسب عادتهاي مطلوب جسماني ، همكاري با ديگران ، عمل به قوانين مدرسه ، احترام گذاشتن به ديگران ، شركت در مباحث و گفتگوها و... بیان می گردد. این ها از جمله انتظاراتي است كه در الگوي ارزشيابي توصيفي در زمينه توجه به حيطه هاي گوناگون رشد شخصيتي دانش آموز، مطرح شده است. انتظاراتي كه در نظام سنتي، كاملاً ناديده انگاشته شده است(همان).

مطالعه اسنادِ مجریانِ طرح آزمایشی ارزشیابی توصیفی که به منظور بهبود ارزشیابی پیشرفت تحصیلی در مقطع ابتدایی اجرا شده نشان می دهد که مجموعه ای از سنجه های توصیفی وتکوینی در این طرح در طول سه سال تحصیلی در کلاس های پایه اول تا سوم ابتدایی تحت پوشش طرح در سطح کشور به کار رفته است.در کارنامه ارشیابی توصیفی برای سنجش عملکرد درسی (بعد شناختی) و ویژگی های عمومی(ابعاد اجتماعی،جسمانی وعاطفی) انتظاراتی تعیین شده است.برای سنجش انتظارات، نشانه هایی درنظر گرفته شده است.اطلاعات این نشانه ها ازطریق چک لیست ها،برگه های ثبت گزارش،پوشه های کار و آزمون های عملکردی معرفی شده در مدارکِ طرح، از دانش آموزان جمع آوری شده است.

برای داوری در مورد اطلاعات جمع آوری شده و میزان تحقق انتظارات، به جای مقیاس فاصله ای 0تا 20 از مقیاس های ترتیبی توصیفی3 و 4 وضعیتی استفاده شده است.در اسنادِ مجریانِ طرح ارزشیابی توصیفی حتی اشاره ای به لزوم ِتعیین روایی و پایایی آزمون های مورد استفاده در سنجش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تحت پوشش طرح آزمایشی ارزشیابی توصیفی نشده است چه رسد به اینکه گزارش اقداماتِ انجام شده در این عرصه را برای اطلاع و قضاوت جامعه علمی و اجرایی کشور ارائه داده باشد!! این در حالی است که استاندارد های سنجش حتی در فعالیت های یاد دهی و یاد گیری روزمره مدرسه باید لحاظ گردد چه رسد به اجرای یک طرح آزمایشی در سطح ملی!! شریفی در این زمینه نوشته است:

صلاحيت هاي سنجش شامل مجموعه اي از دانش ومهارتهاست كه هرمعلم بايد از آنها برخوردارباشد. اودرمراحل مختلف آموزشي مانند فعاليتهاي پيش از تدريس، فعاليتهاي هنگام تدريس، فعاليتهاي پايان دوره يا واحد آموزشي ، فعاليتهاي مربوط به پيگيري نتايج سنجش، وسرانجام در فرايند تصميم گيري وبرنامه ريزي آموزشي درسطح مدرسه، منطقه، استان، ودرسطح ملي، بايد از دانش ومهارتهاي حرفه اي خود در سنجش استفاده كند. درتمامي مراحل فعاليت هاي مذكور لازم است از استانداردهايي پيروي شود. اين استانداردها را مي توان در چهار حوزه طبقه بندي كرد:

الف- استانداردهاي اخلاقي وقانوني. براساس اين استانداردها، سنجش بادرنظرگرفتن موازين قانوني واصول اخلاقي، انجام مي گيرد، به گونه اي كه جانب عدالت، حفظ حرمت دانش آموز، وسلامت وبهداشت رواني دانش آموزان وهمه كساني كه از سنجش تاثير مي پذيرند(معلمان،والدين ، و) مراعات شود.

ب- سودبخشي سنجش. پيروي از اين استانداردها موجب مي شودكه سنجش در فرايند ياددهي يادگيري مفيد وسودبخش باشد. سنجش سودبخش داراي ويژگي هاي آگاه كننده، اثرگذار، به موقع ، بجاواصلاح كننده است.

پ- استانداردهاي قابليت اجرا. به كاربستن اين استانداردها سبب مي شود كه اجراي مراحل سنجش آن گونه كه طراحي شده است امكان پذير باشد. عملي بودن، تناسب بااهداف آموزشي، هماهنگي بانيازهاي دانش آموزان، همخواني با سياست هاي آموزشي از جمله ويژگي هاي اين دسته از استانداردهاست.

ت- استانداردهاي دقت و صحت. مراداز استانداردهاي دقت وصحت آن است كه سنجش به گونه اي طراحي شود كه نتايج آن ، عملكردواقعي دانش آموز وفرايند يادگيري اورا با درجه قابل قبولي از دقت وصحت وبه دوراز خطا وسوگيري توصيف كند.(حسن پاشا شریفی،1382)

نتایج ارزشیابی از نحوه اجرای سه ساله طرح آزمایشی ارزشیابی توصیفی

خوشبختانه از اجرای پیش آزمایشی و آزمایشی طرح ارزشیابی توصیفی گزارشاتِ توصیفی متنوعی به خصوص از طریق خبرگزاری ها وبلاگ های اینترنتی توسط ذی نفعان طرح منتشر شده است؛ به نحوی که با وارد کردن کلید واژه فارسی "ارزشیابی توصیفی " در کادر جستجوی موتور های جستجوی اینترنتی نظیر یاهو و گوگل رکورد های اطلاعاتی زیادی قابل دسترسی است؛ لیکن متاسفانه تحلیلگران مسائل آموزش و پرورش ایران کمتر به این مهم پرداخته اند.

در این بخش از مقاله با توجه به ضیق وقت، صرفا به مرور اجمالی دو گزارش رسمی منتشر شده و بررسی چند سندِ مرتبط بسنده می کنیم. اولین سند، گزارشی است که توسط مجریان طرح ارزشیابی توصیفی در وزارت آموزش و پرورش در مورد نتایج اجرای آزمایشی طرح در سال تحصیلی 83-1382 با یکسال تاخیر در اردی بهشت 1384 در وبلاگ رسمی طرح منتشر شده است؛ و دیگری گزارشی که مجریان طرح از نتایج تحقیقات تحقیقات گروه اندازه گيري و ارزشيابي آموزشي پژوهشكده تعليم و تربیت پژوهشگاه مطالعات آموزش وپرورش در پایان دوره سه ساله اجرای آزمایشی ارزشیابی توصیفی در دی ماه 1385 از طریق خبرگزاری ایسنا ارائه داده اند.

در فصل سوم گزارش اجراي آزمايشي طرح ارزشيابي توصيفي در مدارس منتخب کشور درسال تحصيلي 83-82 ضمن اشاره به همايش ناظران علمي طرح در استان ها که در روزهاي سوم و چهارم اسفندماه 1382در استان يزد با شركت 29 ناظر علمي ،5 نفر از كارشناسان مسؤول استانهاي برگزار كننده كارگاههاي آموزشي ارزشيابي توصيفي ، مدير اجرايي ، همكار تخصصي ، استادان ، مسؤولان دفتر ارزشيابي تحصیلی وتربیتی معاونت آموزش عمومی وزارت آموزش و پرورش و نماينده پژوهشكده تعليم و برگزار شده به مشكلات و مسائل اجرايي طرح ارزشیابی توصیفی به شرح ذیل اشاره شده است:

" بازنگري در ابزارهاي ارزشيابي و تدوين يك مجموعه منظم ، تجهيز كلاسها به مواد و وسايل آموزشي رعايت تناسب بين دانش آموزان و معلم ( حداكثر 24 به 1) ، كاهش محتواي كتب و تناسب بين محتوا و ارزشيابي توصيفي ، ارتقاء دانش و مهارتهاي معلمان براي اجراي طرح ، توجيه كامل اولياء توسط معلم مجري طرح و ناظرين علمي ، پيش بيني منابع مالي جهت خريد تجهيزات ، حق الزحمه معلمين مجري طرح و ناظرين علمي ، تهيه نرم افزار مناسب با طرح و بستر سازي و فرهنگ سازي براي اجراي مطلوب طرح"( واحد ارزشیابی توصیفی معاونت آموزش عمومی،1384).

در فصل چهارم گزارش اخیر الذکر که به فعاليت هاي کميته نظارت بر اجراي طرح آزمايشي ارزشيابي توصيفي مربوط است از همزماني اجراي طرح با طرحهاي مشابه همچون طرح « بخوانيم و بنويسيم»، زياد بودن حجم دروس ، عدم آشنايي مناسب معلمان با ابزارهاي طرح و كمبود وقت و ماهيت وقت گير الگوي ارزشيابي به عنوان كاستي ها و محدوديتهاي مشاهده شده یاد شده است (همان).

در فصل پنجم این گزارس که به تحلیل و جمع بندی اختصاص دارد از
"جلب توجه اوليا و معلمان به ابعادي از ويژگي هاي دانش آموزان ، كاهش اضطراب امتحان ، كاهش شماتت و فشار رواني نمره بيست ، حذف شرمندگي به دليل اخذ نمره كم ، افزايش شناخت معلمان و مديران با ديگر شيوه هاي ارزشيابي" به عنوان نقاط قوت و پيامدهاي مستقيم طرح ارزشيابي توصيفي كه توسط اكثر استانها اعلام شده اشاره شده است.(همان)

از آنجا که نویسنده تا کنون به گزارش تحقیقات گروه اندازه گيري و ارزشيابي آموزشي پژوهشكده تعليم و تربیت پژوهشگاه مطالعات آموزش وپرورش در خصوص ارزشیابی طرح ارزشیابی توصیفی دسترسی نیافته است ناچار است به گزارشی که مجریان طرح ارزشیابی توصیفی از نتایج تحقیقات انجام شده پیرامون اجرای آزمایشی طرح ارزشیابی توصیفی در پایان دوره سه ساله در سوم دی ماه 1385 ارائه داده اند؛اکتفا نماید. مرتضی شکوهی معاون دفتر آموزش ابتدایی معاونت آموزش عمومی وزارت آموزش و پرورش در مصاحبه با خبرنگار آموزش وپرورش ایسنا گفته است :

اجراي آزمايشي طرح ارزشيابي توصيفي (حذف نمره در مقطع ابتدايي) كه مقرر شده بود پس از 3 سال پايلوت و بعد از ارزيابي پژوهشگاه و شوراي عالي آموزش و پرورش، در خصوص استمرار آن تصميم‌گيري شود، با راي اين شورا، 2 سال ديگر نيز تمديد شد.

اجراي آزمايشي طرح ارزشيابي توصيفي در مقطع ابتدايي از سال تحصيلي 83-82 با تحت پوشش بردن 200 كلاس پايه اول آغاز شد و در سال تحصيلي 84-83، 500 كلاس درس شامل 300 كلاس پايه اول و 200 كلاس پايه دوم و در سال تحصيلي 85-84 نيز يكهزار كلاس درس شامل 500 كلاس اول، 300 كلاس دوم و 200 كلاس سوم را تحت‌ پوشش برد كه در اين سال شاهد افزايش 200 كلاس درس پایه اول به شكل غيررسمي با توجه به تقاضاي استانها براي اجراي طرح بوديم.

پس از پژوهشهاي انجام شده در خصوص نحوه اجراي طرح از سوي پژوهشگاه آموزش و پرورش، شوراي عالي آموزش وپرورش مصوب كرد تا اين طرح بدون هيچ افزايش پوششي در سالهاي تحصيلي 86-85 و 87- 86 نيز به مدت 2 سال به اجراي آزمايشي درآيد و مجددا ارزيابي‌هايي از روند اجرا صورت گيرد. همچنین این شورا مقرر کرده است :"شوراي سياستگذاري پيشگيري امور طرح ارزشيابي توصيفي" در معاونت آموزش و پرورش عمومی وزارت آموزش و پرورش تشکیل گردد. كميته‌هايي براي تغذيه اين شورا اعم از كميته علمي و مباني نظري،‌كميته بازنگري در روشها و بويژه كارنامه توصيفي، كميته اجرايي و پشتيباني نيز تشكيل شده است.

بر اين اساس در سال تحصيلي جاري، 1076 كلاس درس تحت پوشش طرح رفتند كه از اين بين 200 كلاس درس پايه سوم تحت پوشش طرح به چهارم انتقال يافته و از پوشش خارج شدند و هم اكنون 300 كلاس پايه سوم، 500 كلاس پايه دوم و 500 كلاس پايه اول تحت پوشش طرح هستند و 206 كلاس درس اضافي نيز جزء همان آمار افزايش داوطلبانه كلاسهاي درس بوده‌اند؛ لذا بر اساس دستورالعمل شوراي عالي آموزش و پرورش جذب پايه اول در طرح صرفا به تعداد خروجي‌هاي اين پايه در سال گذشته بوده است. همچنین در بخشنامه ای در خصوص دانش آموزانی که به پایه چهارم دبستان رفته و از پوشش طرح ارزشیابی توصیفی خارج شده اند آمده است كه امسال اين دانش‌آموزان با روش معمول اما با تاكيد بر ارزشيابي‌هاي مستمر، آزمونهاي عملكردي و پرهيز از اضطراب امتحان و ... تحت آموزش قرار گيرند و سعي شود معلماني كه نگاه توصيفي دارند در اين حوزه به كار گرفته شوند.(مرتضی شکوهی،1385)

در گزارش تحقیقات گروه اندازه گيري و ارزشيابي آموزشي پژوهشكده تعليم و تربیت پژوهشگاه مطالعات آموزش وپرورش عمده نقطه قوت به عنوان دستاورد طرح، كاهش محسوس و بالاي اضطراب دانش‌آموزان، بهبود نسبي نگرش دانش‌آموزان نسبت به كسب علم و دانش و گرايش به تحصيل ذكر شده است.بر مبناي گزارش اخیرالذکر وضعيت دروس انشا، جمله‌نويسي،‌ خواندن،‌ علوم و رياضي دانش‌آموزان مشمول طرح ارزشيابي توصيفي نسبت به دانش‌آموزان غير مشمول تفاوت داشته است بعلاوه روشهاي كيفي ياددهي – يادگيري در كلاسهاي مشمول طرح بهتر اجرا شده و زمينه گرايش دانش‌آموزان به ارزشيابي گروهي و فرايندي، اجراي روش تدريس فعال از سوي معلم، افزايش انگيزه و بازخورد ‌هاي فرايندي را فراهم كرده است.

در ارزيابي پژوهشگاه ،كمك به اجراي برنامه‌هاي زمينه‌ساز ايجاد تغيير و اصلاحات مناسب در آموزش و پرورش از ديگر دستاوردهاي مثبت طرح ارزشيابي توصيفي بيان شده است. اين طرح همچنين زمينه ارايه و اجراي طرح‌هاي نوين در آموزش و پرورش و ايجاد تغييراتي در ساختار و تشكيلات تامين نيروي متخصص و ساير حوزه‌هايي كه نسبت به آنها روحيه محافظه‌كارانه و رغبت كمتر به تغيير وجود داشته را فراهم كرده است.

با كاهش گرايش دانش‌آموزان و والدين به نمره 20 و افزايش گرايش معلمان به توسعه مهارتهاي حرفه‌اي شواهدي دال بر ضعف دانش‌آموزان مشمول طرح ارزشيابي توصيفي در پيشرفت تحصيلي پيدا نشده است.پژوهشگاه آموزش و پرورش در خصوص نتايج مثبت طرح ارزشيابي توصيفي در پيشرفت دانش‌آموزان به قطعيت نرسيد

تحقیقات پژوهشگاه مطالعات آموزش وپرورش همچنین نشان داده است که مبانی نظری کافی برای تبیین طرح ارزشیابی توصیفی در مستندات طرح وجود ندارد.در اين خصوص تاكيد شده تا ادبيات قوي‌تري براي مباني نظري فراهم شود به اين معني كه بتوان مفهوم ارزشيابي توصيفي را در بستري تئوريك و نظري تعريف كرد. در گزارش این تحقیقات آمده است:بهبودي حاصل شده، اما متناسب با اهداف مورد نظر طرح در خصوص بهبود وضعيت نبوده، لذا بايد روشها تغيير يافته، ابزارها را متناسب با مهارتهاي حرفه‌اي معلمان ساخت و آموزشهاي لازم براي اجراي روشهاي تدريس فعال را ارايه داد.

بر اساس مستندات پژوهشگاه آموزش و پرورش، از ابزارهاي متنوع سنجش در روند اجراي طرح بخوبي استفاده نشده است.(همان)

بحث و نتیجه گیری

براي انجام اصلاحات در نظام آموزشي نمي توان آن را متوقف كرد. متاسفانه ارزشيابي به عنوان يكي از عناصر اين نظام از جايگاه خود خارج شده و بقيه عناصر را به صورت غير كاركردي تحت تاثير قرارداده است. براي اصلاح نظام آموزشي در جريان اجرا بايد "مداخله موثر كاركردي" كرد. اما چنانچه مداخله صرفاً در يك عنصر مثلاً ارزشيابي خلاصه شود و همزمان به ساير عناصر برنامه درسي نظير هدف ها، محتوي و روش هاي يادگيري توجه نكرد و يا صرفاً از منظر ارزشيابي به اين عناصر توجه كرد؛ اگر چه اين مداخله، موثر خواهد بود اما تاثير آن را نمي توان الزاماً در جهت كاركردي تر شدن نظام آموزشي دانست. ( محمد حسن محقق معین،1382)

متاسفانه این همان اتفاقی است که نباید می افتاد!باز هم ارزشیابی طغیان کرد! اما این بار نه با شعار بیست گرایی و کنکور بلکه با گرفتن پرچم بهبود نظام آموزشی بر دوش و ادعای اصلاح نمودن نظام آموزشی از طریق انجام ارزشیابی توصیفی و کیفی! در اجرای آزمایشی طرح ارزشیابی توصیفی در سه سال تحصیلی گذشته به برنامه درسي به عنوان يك "كل يك پارچه" توجه نشد. در حالیکه می باید همزمان به همه عناصر برنامه درسي توجه می شد. امری که در ماده 7 دستورالعمل طرح در جلسه 296 کمیسیون معین شورای عالی آموزش و پرورش مبنی بر لزوم همکاری سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی در تدوین راهنمای ارزشیابی توصیفی مورد توجه واقع شده بود.

مرور اسناد اولیه و حتی جدید طرح ارزشیابی توصیفی نشان داد که طراحان این طرح از طريق كارنامه ارزشيابي توصيفي قصد تحقق اهداف آموزشی را دارند!! و معتقدند که محتوي محوري ،محتواي نامناسب برنامه درسي وعدم امكان توليد محتواي مناسب موجب غفلت از تحقق اهداف آموزشی شده است، در حالیکه نویسنده معتقد است تاكيد بر اهداف از طريق برنامه درسي با مجموعه عناصر آن و فعاليتهاي فوق برنامه مدرسه كه آن هم بايد در برنامه آموزشي وتربيتي مدرسه لحاظ گردد، امكان پذير است .اگر محتوي، نامناسب است! ويا به نحوي نابجا محور همه فعالیت های یاد دهی و یاد گیری قرار گرفته است، راه حلِ مشكل ، نفي محتوي و قائل شدن رسالت تحقق هدف از طريق استفاده صرف از ابزارهاي ارزشيابي كيفي نيست! رسالت بنیادین ِارزشيابي پیشرفت تحصیلی چه از نوع كمي وچه از نوع كيفي سنجش ميزان تحقق اهداف آموزشي وپرورشي وارائه باز خورد مستمر و به موقع است.

لزوم رفع کم توجهي به ابعاداساسي و متنوع شخصيت دانش آموز به عنوا ن يكي ازضرورت هاي تعلیم و تربیت پیشرفته مورد پذیرش نویسنده است. اما در نظر گرفتن همه وجوه شخصیتی دانش آموزان صرفا مرتبط با كيفيت خرده نظام ارزشيابي در نظام آموزشي كشور نیست.

طراحان طرح ارزشیابی توصیفی با رويكرد رفتار گرایانه برنامه های درسی فعلی ایران که در آن ابعاد اساسي ومهمتر شخصيت كودك مانند جنبه هاي :اخلاقي،اجتماعي و عاطفي از نظر آنها مورد بی مهری قرار گرفته ، مخالفند.آنان در این زمینه نوشته اند:

امتحان از نوع رايج آن حتی اگر درست برگزار گردد؛ حداكثر قادر است بخش كوچكي از اهداف را كه همان اهداف رفتاري است، اندازه گيري نمايد، و در مورد اهداف بعدي دچار مشكل مي باشد.به دليل همين عدم توانايي امتحان در سنجش اهداف عالي، دامنه فعاليت هاي تربيتي به سبب سلطه نامشروع امتحان دچار كاهش گرائي Reductionism ) ) شده است منظور اين است كه اهداف عالي نديده گرفته شده است يا به زعم گروهي، آن اهداف به حوزه رفتاري كاهش يا تقليل داده شده اند يا به زبان رفتاري بيان شده اند. روشن است نمي توان امور عالي را در امور داني گنجاند و آنها را يا حذف كرد يا ناديده گرفت. كاهش گرايي يكي از عوامل آسيب زايي است كه تحت تاثير رويكرد پوزتيويستي رفتار گرايي به نظام آموزش و پرورش كشور، تحميل شده است. حاصل اين تحميل، پديده هايي چون نمره گرايي، بيست گرايي، مدرك گرايي و جان كلام تشكيل "تابوي نمره" است اين كاهش گرايي نظام آموزشي را به سمت و سويي سوق داده است كه محصولاتش فاقد مهارت هاي اساسي زندگي و توانايي يادگيري در عصر انفجار دانش هستند. كساني كه حتي شعر حافظ و آيات قرآن و اصول دين را براي نمره و مدرك مي خوانند و فرامي گيرند!! اين واقعيت داغي است بر دل دلسوزان نظام تربيتي. نتايج تعليم و تربيت چون بر تفكر و تعقل اتكا دارد كاملاً قابل پيش بيني نيست لذا سنجش نتايج آن به دقت امكان پذير نمی باشد.( همان)

نویسنده معتقد است، اصلاحات آموزشي را با واقع بيني وصداقت مي توان انجام داد. واقعيت اين است كه رويكرد فلسفي حاكم بر نظام برنامه ريزي درسي ايران "رويكردي رفتار گرايانه "است.رويكرد فلسفي برنامه درسي برهمه عناصر آن غالب است.امكان اصلاحات آموزشي در چارچوب اين رويكرد وجود دارد.واقعيت اين است كه با يك تغييردر مقياس ارزشيابي نمي توان توقع رشد همه جانبه شخصيت كودك را داشت .ما اگر صادق باشيم بايد تمام توان و آبروي خود را صرف اصلاح برنامه درسي به صورتي سيستماتيك كنيم.

پیشرفت و شوق انگیزشدن آموزش در مقطع ابتدایی منوط به ابزار ارزشیابی از نوع کمی و کیفی نیست. تحقیقات نشان داده است آموزش ابتدایی موفق برای مثال در ژآپن از سه منبع :احساس تعلق به مدرسه،پرورش کل شخصیت کودک و ارائه محتوای مناسب سرچشمه گرفته است(کاترین لوئیس و اینکو تسو چیدا،1380) ژآپنی ها از سال 2002 با اتخاذ شعار "کم ، زیاد است " Less) is More) حدود 30 درصد محتوی آموزشی و ساعات آموزش مستقیم را در مدارس ابتدایی کاهش دادند تا فرصت های لازم را برای یادگیری تلفیقی و زندگی شوق انگیز در مدرسه فراهم آورند (بهاره صفوی،1385).

منابع و مآخذ

احمدی، حسین،1385،خداحافظ نمره(مصاحبه با روزنامه جام جم در تاریخ 23/10/1385 ، قابل دسترسی در نشانی: http://news.parseek.com/Url/?id=1301222

حسنی، محمد، 1382، راهنمای ارزشیابی توصیفی،دفتر ارشیابی تحصیلی وتربیتی.

حسنی، محمد، 1385، ارزشيابي توصيفي پاسخي به كاستي هاي نظام ارزشيابي تحصيلي موجود،

قابل دسترسی در نشانی: http://researchkaifi.persianblog.com/#4896197

حسنی، محمد، 1385، راهنمای اجرای ارزشیابی توصیفی پایه های اول،دوم و سوم ابتدایی ، قابل دسترسی در نشانی: http://baher.blogfa.com/post-12.aspx

حصاربانی،زهرا،1385،ارزشيابي توصيفي الگويي جديد در ارزشيابي تحصيلی، قابل دسترسی در نشانی: http://arzeshyabikaifi.persianblog.com/#5084724

شریفی،حسن پاشا،1381،یادداشت سردبیر ویژه نامه ارزش یابی تحصیلی،فصلنامه تعلیم وتربیت شماره 70-69 ، بهار و تابستان 1381.

شریفی،حسن پاشا،1382، استانداردها وراهبردهاي نوين سنجش پيشرفت تحصيلي دانش آموز،خلاصه مقالات همایش ارزشیابی تحصیلی.

شکوهی،مرتضی، 1385، مصاحبه معاون دفتر آموزش پیش دبستانی و ابتدایی وزارت آموزش وپرورش با خبرنگار آموزشی ایسنا در سوم دی ماه 1385 ،قابل دسترسی در نشانی: http://isna.ir/main/NewsView.aspx?ID=News-845932&Lang=P

صفوی ، بهاره،1385،مروری بر نظام تعلیم وتربیت در کشور ژاپن تاکید بر آموزش ابتدایی،روزنامه جام جم، شنبه 22 مهر

كاظمي، يحيي، 1381، راهنماي ارزشيابي توصيفي، دفتر ارزشيابي تحصيلي و تربيتي.

كاظمي، يحيي و محمد حسني ، 1381، راهنماي ارزشيابي توصيفي- تكويني دفتر ارزشيابي تحصيلي و تربيتي.

لوئیس، کاترین و اینکو تسو چیدا،1380،مبانی آموزش و پرورش ابتدایی درژ اپن و مقایسه آن با امریکا،محمد رضا سرکار آرانی،فصلنامه پژوهش در مسائل تعلیم وتربیت،شماره 13و14 تابستان و پائیز 1378

محقق معین،محمد حسن،1382،ارزشيابي اجرای پيش آزمايشي طرح ارزشيابي توصيفي،دفتر ارزشیابی تحصیلی و تربیتی، ، قابل دسترسی در نشانی: http://arzeshyabytosify.blogspot.com

محمدیان بهرام،1385، تغییر شیوه های ارزشیابی مقاطع تحصیلی راهنمایی و متوسطه روی میز مطالعه،مصاحبه با خبر گزاری مهر در تاریخ28/8/85، قابل دسترسی در نشانی:

http://mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=408890

مقني زاده،محمد حسن،1381،ارزشيابي اجراي پيش آزمايشي مقياس كيفي در مدارس ابتدائي كشور در سال تحصيلي 1382- 1381، دفتر ارزشیابی تحصیلی و تربیتی، قابل دسترسی در نشانی: http://arzeshyabytosify.blogspot.com

مهر محمدی، محمود،1382، نظام ارزش يابي از آموخته هاي دانش آموزان يا ايدئولوژي عملياتي شده نظام آموزشي، خلاصه مقالات همایش ارزشیابی تحصیلی.

واحد ارزشیابی توصیفی معاونت آموزش عمومی ،گزارش اجراي آزمايشي طرح ارزشيابي توصيفي در مدارس منتخب کشور درسال تحصيلي 83-82، اردی بهشت 1384.قابل دسترسی در نشانی: http://gozaresharz.persianblog.com

توضیح:

این مقاله در گردهمایی سالانه انجمن مطالعات برنامه درسی ایران در تاریخ 16 اسفند 1385 در همایش نوآوری در برنامه های درسی دوره ابتدایی ایران ارائه شد.فهرست مقالات همایش را در اینجا و برنامه زمانی ارائه مقالات را در اینجا ببینید. این مقاله در ردیف 83 فهرست مقالات معرفی و در روز اول همایش در سالن شماره شش راس ساعت 4 بعد از ظهر ارائه گردید.در جلسه ارائه آقایان دکتر عطاران، دکتر علی عسگری،دکتر منطقی، دکتر شکاری و عادل دور، و خانم ها زارع زاده و فروز نقش از دفتر تالیف کتابهای درسی سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی و چند نفر دیگر که نامشان را نمی دانم حضور داشتند. نسخه الکترونیکی متن کامل مقاله و پاور پوینت آن را به خانم فروزنقش کارشناس گروه ریاضی دفتر تالیف بلافاصله پس از ارائه و نیز به آقای دکتر خلاقی از مسئولان همین سازمان پس از ارائه جهت استفاده و نقد همکاران محترم وزارت آموزش و پرورش تقدیم کردم.قرار است که تعدادی از مقالات ارائه شده در همایش در مجموعه مقالات همایش و تعداد دیگری در فصلنامه علمی پژوهشی انجمن منتشر گردد. امیدوارم این مقاله نیز از جمله این مقالات باشد. نقدا خلاصه این مقاله در صفحات 96 و 97 کتاب چکیده مقالات ششمین همایش انجمن مطالعات برنامه درسی ایران منتشر شده است.نسخه پاورپوینت ارائه مقاله را در اینجا بینید.

9 comments:

Anonymous said...

دوست عزیز و دانشمند
از عنایتی که به موضوع ارزشیابی توصیفی دارید متشکرم و شرکت شما را در همایش شیراز که از طرف انجمن برنامه ریزی درسی برگزار شده است به فال نیک می گیرم .بنده خواستم فقط از شما تشکری بکنم و یاد آور شوم که عنوان مقاله شما را مناسب نیافتم زیرا هیچ کس ادعا نکرده است که با تغییر روش ارزشیابی همه مشکلات نظام حل می شود .همانطور که تحقیقات نشان داده تغییر ارزشیابی می تواند به بهبود برخی مولفه بیانجامد .
مجددا از شما سپاسگزارم
دکتر محمد حسنی

Mohamad Hasan Mohaqeq Moein said...

جناب دکتر حسنی
سلام از اظهار لطف شما متشکرم.انشاءالله اصل مقاله را هم بخوانید و از نظرات صائب خود من و دیگر همراهان وبلاگ ارزشیابی توصیفی را بهره مند فرمائید.

Mohamad Hasan Mohaqeq Moein said...

پايان غم انگيز طرح ارزشيابي توصيفي

محمد حسن محقق معين

18 اردي بهشت 1386


با تاسف بايد گفت كه اين طرح ديگر قابليت اجرا ندارد و با دو پينگ روي پا مانده است! از اينجا به بعد بايد در مورد آسيب شناسي اين طرح بحث كرد. متاسفانه دست اندركاران اصلي اين طرح در آموزش و پرورش از ابتداي اجراي آزمايشي طرح در سال 1382 سر خود گرفتند وراه خود رفتند!! الان هم دكتر محمد حسني در وبلاگ خودشان گلايه مي كنند كه چرا در همايش انجمن مطالعات برنامه درسي دراسفند ماه 1385 دردانشگاه شيراز كه به بررسي نوآوري ها در مقطع ابتدايي اختصاص داشت دانشگاهيان به طرح ارزشيابي توصيفي اهميت نداده اند!!خوب دوست عزيز! خود شما و دست اندركاران مجري طرح چرا بها ندادند و مقاله اي ارائه نكردند؟!دانشگاهيان را به بازي نگرفتيد و گرفتيد!! آنها چه خبر از كار شما دارند؟ كه البته در هر صورت جاي انتقاد دارد!
صدیقه جامی زاده سرگروه آموزشی و معلم راهنمای مدارس ابتدایی شهر تهران یادآور شد در گفتگو با خبرنگار خبر گزاري مهر گفته است: حدود 5 سال است که کتاب های جدید التالیف بخوانیم و بنویسیم پایه های اول تا پنجم ابتدایی برای آموزش زبان فارسی وارد مدارس شده اند. این در حالی است که با تغییر محتوای این کتای شیوه های ارزشیابی بدون تغییر باقی مانده اند و استفاده از این گونه روشها در برنامه های درسی پاسحگو نیست..بسیاری از معلمان نیز در تدریس این کتاب تغییر یافته از آموزشهای لازم بهره مند نبوده اند و این امر بر مشکلات دانش آموزان و معلمان دامن زده است.
متن كامل مطلب شان اينجاست:

http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=453193

دكتر يونس شكر خواه پژوهشگر برجسته ارتباطات كشورمان در فروردين ماه سال جاري سفري به ژاپن داشته اند و در مورد نظام آموزشي اين كشور مطالعه كرده اند.مصاحبه اي با دكتر فوكويا يكي از معلمين برجسته مدارس ابتدايي ژاپن دارند كه رويكرد تربيتي مبتني بر قلب دانش آموز دارد و معنقد است كه از اين طريق مدرسه براي معلم و دانش آموز شوق انگيز مي شود.اين مطلب را در روزنامه همشهري 13 اردي بهشت 86 صفحه 23 خواندم و در ادامه تقديم علاقه مدان مي شود.مطلب ديگري نيز از ديگر پژوهشگر برجسته كشورمان در حوزه آموزش و پرورش (دكتر سر كار آراني) هم جزء لينك هاي اين خبر در همشهري آن لاين ديدم كه بسيار با ارزش است.اين هم پيش كش!


چهره به‌چهره با طراح اندیشه برنامه ‌درسی در ژاپن

منبع:


http://www.hamshahri.net/News/?id=19494






روحي تازه در كالبد مدرسه - كيوتو - دكتر يونس شكرخواه

دکتر کی‌سوکه فوکویا (Keisuke Fukaya) متخصص روش‌های آموزش از دانشگاه ناگویاست. فوکویا طراح اندیشه برنامه درسی در مدارس ابتدائی ژاپن است.او كه بيست سال سابقه معلمي هم دارد هم اکنون معاون مجتمع آموزشی رتسومی‌کان بزرگترين و قديمي‌ترين مجتمع خصوصي آموزشي در ژاپن است.
رسانه‌هاي ژاپن شما را به عنوان مجری اندیشه تازه‌ای در مدارس ژاپن معرفی می‌کنند؛ اندیشه شوق انگیزی در دانش‌آموزان ابتدایی برای پژوهش و یادگیری. در این باره توضیح می‌دهید؟

مهم‌ترین کار من تدوین الگویی برای گسترش خودآموزی دانش‌آموزان در مدارس ژاپن است. اینکه دانش‌آموزان چگونه از همان پایه‌های اول شوق آموختن پیدا کنند، در جست و جوی یادگیری باشند و یادگیری را به خارج از کلاس درس گسترش دهند. شما شاید شنیده باشید که دانش‌آموزان پایه اول هم در ژاپن از فرهنگ لغت استفاده می‌کنند. این، کاری استثنایی در ژاپن بود. قبل از اینکه من این الگو را معرفی کنم کمتر معلمی تصور می‌کرد که می توان در پایه اول هم از فرهنگ لغات استفاده کرد و استفاده از آن را برای دانش آموزی که تازه کلاس و مدرسه را تجربه می‌کند یاد داد. این مثال بیانگر آن است که می توان بچه‌ها ‌را از اینکه صرفا یادگیرنده چیزی باشند به مسیری راهنمایی کرد که خودشان تبدیل به جستجوگر شوند و از این کار لذت هم ببرند. این تحول به نظر غیرممکن می‌رسد، به خاطراینکه بچه‌ها ‌حتی از چیزهای ساده ای که ما می خواهیم به آن‌ها ‌بیاموزیم فراری هستند. رمز میسر کردن این امر به ظاهر ناممکن، تدوین برنامه درسی است که مبتنی بر علاقه دانش آموز باشد و تا حد ممکن در مدرسه نهیه شود.

تدوین چنین برنامه ای اساسا چگونه امکان پذیر است؟

برای اینکه این نوع برنامه درسی را تهیه کرد لازم است قبل از اینکه معلم‌ها ‌چیزی به بچه‌ها ‌بیاموزند چند هفته ای از بچه‌ها ‌یاد بگیرند. منظورم دریافت توانایی ها، ایمان به قابلیت‌ها ‌و تدوین برنامه ای متناسب با شور و شوق کودکان است. اگر این کار را بتوان انجام داد آن وقت بیش از آنچه می خواهیم به کودکان بیاموزیم، که کاری دشوار است، خود بچه‌ها ‌در پی یاد گرفتن برخواهند آمد. من در کلاس درس، دانش آموزم را روزنامه نگار کوچک، یک مخترع کوچک، یک مدیر کوچک صدا می‌زنم و متناسب با توانایی هر کدام برنامه‌ام را تنظیم می کنم. به این ترتیب هم دانش‌آموزان به آموختن علاقه مند می شوند و هم من تشویق می شوم محیط شوق انگیزی برای یادگیری ایجاد کنم.

شما واقعا به ارزیابی توانایی تک تک دانش‌آموزان می پردازید؟ این کار خیلی دشوار نیست؟

چرا. البته که دریافتن علاقه تک تک دانش‌آموزان و فهم میانگین علاقه مندی کلاس برای یک معلم کار بسیار دشواری است. برای انجام این کار معلم باید در زمانی که از بچه‌ها ‌یاد می گیرد به دو نکته مهم توجه داشته باشد: یکی اینکه مشاهده گر خوبی باشد و دیگری اینکه بچه‌ها ‌را در یک محیط شوق انگیزی به بازی کردن ترغیب کند. در واقع بچه‌ها ‌به بازی بپردازند و معلم آن‌ها ‌را مشاهده کند. چنین است که می توان علاقه ها، توانایی ها، و انگیزه‌ها ‌را شناخت و بر اساس آن برنامه درسی را تدوین کرد. بنابراین قبل از اینکه بخواهیم چیزی را به دانش‌آموزان بیاموزیم باید از آن‌ها ‌یاد بگیریم. اگر در این کار موفق شویم دیگر نزاعی میان معلم و دانش آموز به وجود نمی آید. در عین حال هر کودکی که از مدرسه به خانه باز می گردد احساس می کند از باغ مدرسه میوه ای با خود همراه آورده است و شادمان به منزل باز می گردد. مقصودم از باغ مدرسه همان برنامه مدرسه است.

گفتيد برنامه درسی حتی الامکان باید در هر مدرسه تدوین شود؛ منظورتان همان برنامه ریزی آموزشی مدرسه محور است؟

کاملا درست متوجه شده‌اید. البته دیدگاه برنامه ریزی درسی مدرسه محور در ژاپن پیشینه ای 100 ساله دارد. به اعتقاد من، که یک پژوهشگر تاریخ آموزش هستم، اگر در گذشته خودمان بازاندیشی کنیم ممکن است بتوانیم بعضی الگوهای کاربردی را بازکشف کنیم. در واقع ما همیشه نیاز به بازاندیشی در فرهنگ و آموزش خود داریم . از این بازبینی خیلی چیزها می توان یاد گرفت. البته آنچه من در کار خود از بررسی تاریخ آموختم از یک جنبه نیز برایم بسیار دردناک است و آن اینکه با وجود رواج چنین دیدگاهی در ژاپن 100 سال پیش، اما کشورمان درگیر و سهیم جنگ های بسیار خونین هم بوده است.
اندیشه خودتان را چگونه عملیاتی کردید و به اجرا درآورید؟

از پانزده سال پیش کوشیدم این به این الگو سامان بدهم. ده سال طول کشید تا در عمل به این نتيجه برسم که این مدل می‌تواند فراگیر شود. خوشبختانه امروزه این الگو در بسیاری از مدارس اجرا می شود.
در مدارس دولتی یا خصوصی؟

هر دو. جالب اینکه مدارس خصوصی فراوانی هم به اجرای این مدل علاقه مند شده اند. نتیجه به دست آمده از اجرای این مدل توسط معلمان متفاوت در مدارس مختلف نشان دهنده افزایش چشمگیر علاقه دانش‌آموزان است. می دانید چرا؟ به خاطر اینکه اجرای این روش مبتنی بر مهارت معلم، نوع مدرسه و عواملی از این دست نیست، بلک مبتنی بر توانایی، درک قابلیت و علاقه دانش آموز است. به همین دلیل در هر جا که این الگو به اجرا در آمده، نتیجه کار افزایش علاقه دانش آموز به یادگیری است.
دومین نتیجه مشترک، صرف نظر از سطوح مختلف مدارس و امکانات شهر، معلمان همگی اذعان می‌کنند که با اجرای این الگو چیزهایی از دانش‌آموزان می آموزند. به این ترتیب یادگیری از کودکان به معلمان امکان می دهد که بیشتر بیاموزند و یادگیری در مدرسه توسعه یابد. اما اجرای این الگو تفاوت مهمی را هم میان معلمان مدارس گوناگون آشکار می‌کند. این تفاوت عبارت است از میزان توانایی معلمان در یادگیری از کودک که به آن «درک کودک» هم می‌گوییم.

به نظرم آنچه می‌گویید ایده‌ای برای یک شروع خوب است، اما چگونه می‌توان به این روند و تحول ادامه داد؟

پاسخ صریح من این است که تا معلمان تغییر نکنند کودکان یاد نمی‌گیرند. به عبارت دیگر رشد کودکان به میزان یادگیری معلمان بستگی دارد. البته در نظر من یادگیری معلمان یعنی تغییر نگرش و مدل ذهنی آن‌ها ‌که کار بسیار دشواری است.
برای مثال معنای تغییر نگرش در درک کودک و یا آموختن از کودک این است که معلم یاد بگیرد به کودکان احترام بگذارد؛ منظورم احترام معمول و آنچه همه به صورت یک کلیشه می گویند نیست، بلکه به رسمیت شناختن توانایی ها، ناتوانی ها، امکان ها، علاقه‌ها ‌و ناخوشایندی های دانش آموز است. این چیزی است که امروزه بسیار به آن احتیاج داریم. در دنیای امروز ما به عنوان معلم و یا والدین بیش از قلب کودکان به ذهن آن‌ها ‌توجه داریم. به همین خاطر بیش و پیش از توجه به روحیه و دل آن‌ها ‌به سراغ میزان دانش و ذهن شان می رویم. اگر بخواهیم از کودکان بیاموزیم باید قبل از آموختن علم به آن‌ها ‌و اولویت دادن به ذهن شان به سراغ قلب وروح شان برویم. یعنی به پرورش روان و اخلاق آن‌ها ‌بپردازیم.
اگر این تغییر اتفاق بیفتد آن وقت تعبیر من از اینکه باید قبل از آموزش دادن به کودکان باید از آنان آموخت محقق می شود. در غیر این صورت ممکن است تعبیری که به کار بردم برای برخی مخاطبان شما خنده دار جلوه کند.
همان طور که گفتم این تغییر اساسا باید از مشاهده کودکان آغاز شود. ما باید از مادران، معلمان و همه مربیان بخواهیم به دقت در رفتار و هیجانات کودکان در حین بازی بپردازند. همین مشاهده دقیق یعنی آموختن معلم از دانش آموز. اگر معلمی بتواند این کار را انجام دهد شوق جست وجو را در خود تقویت و در کودک بیدار می کند. حاصل این فرایند دو سویه ایجاد انرژی مثبت ناشی از هم بودن و توسعه و تعمیق یادگیری است.
من فکر می‌کردم رویکرد حاکم بر آموزش و پرورش ژاپن توجه تؤامان به قلب و ذهن کودکان است. اما فکر می کنم شما بیشتر معتقد به پرورش قلب هستید تا ذهن. این طور نیست؟

پرسش سختی را مطرح می‌کنید. با قاطعیت تمام نمی توان از اولویت یکی از این دو صحبت کرد، ولی به هرحال بنیان پیش فرضی که مرا به تدوین این مدل رهنمون کرد این بود که پرورش قلب مقدم بر ذهن است و تا یک معلم رویکرد تربیتی به آموزش نداشته باشد، نمی تواند معلم تأثیر گذاری باشد. به معنای دیگر بیش ازاینکه بتواند یاد بدهد، دانش‌آموزان را از آموختن فراری می‌دهد. بر همین اساس آنچه من در این مصاحبه در باره آموختن از دانش‌آموزان و یا درک کودکان گفتم‌‌‌معطوف به توجه به قلب کودکان است بيشتر از ذهن آنها.

چه شد که به این رویکرد رسیدید؟

ما در مدارس ژاپن مسائل فراوانی داریم؛ در محتوای درسی، نظم و انضباط دانش آموزان، چگونگی پیشرفت تحصیلی و موضوعات دیگر. فکر می کنم در فرصتی که اینجا هستید با بخشی از مشکلات آموزشی ما دقیق تر آشنا شده اید. فکر می کنم رویکرد من در جهت بهسازی آموزش در مدارس ابتدایی است.
البته این رویکرد به معنای یافتن دارویی برای حل همه مسائل آموزشی کشورمان نیست، ولی پنجره ای به سوی راه حل هاست. با این الگو فضای روانی مدارس ابتدایی برای یادگیری بهتر شده است.
شما به هر دلیل به یک رویکرد رسیدید و آن را در یک مدرسه به اجرا درآورید. چطور در ژاپن فراگیر شد؟

می دانید، در کشور ما مهم ترین عامل تحول در آموزش و پرورش کشورمان علاقه معلمان به تولید دانش حرفه ای است. وقتی من هم این ایده را به صورت کتاب منتشر کردم، معلمان سراسر کشور واکنش مثبتی نسبت به آن نشان دادند. عامل دوم، حمایت بی دریغ وزارت آموزش و پرورش از کار من بود و عامل سوم استقبال کم نظیر رسانه‌ها ‌از گسترش این روش در مدارس کشور.
دو عامل دیگر هم به مدد من آمدند: همزمان شدن طرح این رویکرد با آغاز اجرای برنامه اصلاحات آموشی دولت در ژاپن و جست و جوی دولت برای یافتن روش های مؤثر بهسازی آموزش در مدارس و همکاران بسیار خوبی که در دانشگاه و مدارس داشتم. اگر اجازه بدهید علاقه مندم از یکی از آن‌ها ‌حتما نام ببرم؛ استاد برجسته هیدئو کاگه یاما در دانشگاه رتسومي كن در كيوتو.
مایل هستید نكته‌اي براي معلم‌ها ‌و آموزگاران ایرانی طرح كنيد؟

البته. به اعتقاد من راه حل بسیاری از مسائل ما با کودکان در خود کودکان نهفته است؛ البته به شرط اینکه ما یاد بگیریم از کودکان بیاموزیم. فهم این نکته می تواند از مادر، معلم، مربی و اساسا هر کسی که با کودک سر و کار دارد می تواند یک محقق بسازد. اگر به دقت عمیق در رفتار کودکان بپردازیم راه حل بسیاری از مسائل مان را خواهیم یافت. مهم این است که یاد بگیریم به کودکان توجه و آن‌ها ‌را درک کنیم. این کار هم سهل و هم ممتنع است.
حتما در تاریخ فرهنگ و آموزش ایرانی هم رگه های عمیقی از توجه و احترام به کودک وجود دارد. امیدوارم شما هم با کشف دوباره آن‌ها ‌به تحول در آموزش و نگرش نسبت به کودکان کمک کنید.




در جستجوی مدارسی كه یاد می گیرند!
منبع
http://www.hamshahri.net/News/?id=8178




عمومی - دكترمحمد رضا سركار آرانی*
مقدمه: به نظر پیترسنگه، اندیشمند برجسته ایده "سازمان یادگیرنده"، یادگیری نیازمند تحول بنیادی درطرز تفكر انسان و حركت اساسی برای بازبینی پیش فرض های ذهنی است.
چنین تصویری از یادگیری با آنچه در محاوره های روزمره، به معنی دریافت اطلاعات، متداول است و معمولاً شوقی بر نمی انگیزد بسیار تفاوت دارد. یادگیری واقعی در قلب وذهن انسان نفوذ می كند، موجب آگاهی و تغییر رفتار می شود و به انسان بودن آدمی معنی می بخشد.
انسان از طریق یادگیری خود را دوباره خلق می كند و به انجام كارهایی كه تاكنون نتوانسته است، توانا می شود. چنین یادگیری به انسان قابلیت ارتباط موثربا جهان خارج از ذهن را می دهد و از این طریق چشم اندازهای نوینی را فراسوی او قرار می دهد، قابلیت های انسان را گسترش می دهد و بر توانایی خلاقیت و نوآوری های او می افزاید.
به علاوه مسؤلیت های اجتماعی نوینی را به همراه می آورد و امكان ترویج یادگیری زاینده - مبتنی برآزمون تجربه ها و بازاندیشی- را فراهم می آورد. همه ما نیاز مبرمی به این نوع یادگیری داریم. یادگیری كه معمولاً برونداد آموزش های رسمی و مدرسه ای(مدرسه به عنوان سازمان آموزشی) نیست.
بلكه در نتیجه فرایند عمل پیچیده مدارسی كه یاد می گیرند (مدرسه به مثابه سازمان یادگیرنده) پدیدارمی شود 1
آموزش می دهیم، یاد نمی گیریم!
آموزش مدرسه ای به ما می آموزد كه خود را در مواجه با پیامد های احساس نادانی حفظ كنیم، در صورتی كه ما در زندگی اجتماعی به مهارت های روبروشدن با تهدیدهای ناشی از طرح چالش و سوال نیازمندیم. كریس آرگریس این وضعیت را "عجز جا افتاده" در انسان توصیف می كند و یادآور می شود انسان های با این ویژگی، افرادی هستند كه به طرز شگفت انگیزی در دور نگه داشتن خود از فرصت های یادگیری ورزیده اند.
ناتوانی یا امتناع از یادگیری از دیرباز و برای دوره های طولانی گریبان ما را گرفته است و آموزش های رسمی نیز معمولاً در تحول این وضعیت ناكام بوده است. اصول و مبانی جامعه و سازمان یادگیرنده تا حدود زیادی می تواند به موسسات آموزشی كمک كند تا خود را متحول سازند و به افراد یاری رساند تا بر احساس ناتوانی یا امتناع از یادگیری، ترس از دانستن و فرار از آگاهی فا ئق آیند.
به روایت پیتر سنگه انسانها به عنوان افراد سازمان اغلب به راحتی دودلی های خود را آشكار می كنند و از اینكه درعالم بی خبری بمانند زیاد نگران نمی شوند چون مشتاقند كه مسؤولیت های آگاه بودن را نپذیرند و ناتوانی خود را برای تغییر نشان دهند. معمولاً این كوتاه ترین راه برای رهایی از پذیرش مسؤلیت های اجتماعی "دانستن" است.
آگاهی از این واقعیت های ذهنی یا عینی شرط لازم برای آغاز یادگیری و آموختن از خود و دیگران و لاجرم غلبه بر ترس از دانستن است. چنین شناختی موجب می شود تا ما خود را از حصار ذهنیت های مخرب آزاد كنیم و به روشنی بفهمیم كه كنجكاوی، برانگیختگی و تجربه گرایی جزء قابلیت های ذاتی آدمی است. آنگاه كه آموختن را پیشه خود می كنیم، به تدریج شروع می كنیم تا مسائل را از جوانب دیگر نیز بررسی كنیم و آنها را به صورت یكپارچه ببینیم.
با ایده تحلیل همه مسائل زندگی، فقط از دریچه باورهای خودمان، و یافتن پاسخ آنها فاصله می گیریم. احساس نیاز به آموختن از دیگران را در خود تقویت می كنیم و آزمون تجربه های خود و دیگران را پیش می گیریم. سرانجام به تدریج به احساس اعتماد و پشت گرمی عمیقی درارتباط با آنچه با رویكردی جدید و بر اساس باورهای نوین انجام می دهیم،
دست می یابیم.
در چنین شرایطی است كه ما می توانیم قابلیت ها، حدود اختیارات و آزادی عمل خود را در ساختن آینده مشاهده كنیم و آن را به صورت باور مشترک و همگانی درآوریم. این خودپسندی یا غرور كاذب نیست، واقعیتی است كه درآگاهی، تفكر سیستمی، بازاندیشی عمل، هماهنگی، شناخت و مهار دودلی های طبیعی زندگی، و گذر از بسندگی و قبول نیاز به آموختن رشد می كند.
این همه زمانی ما را به نقطه عزیمت برای یادگیری و نهراسیدن از دانستن می رساند كه عمیقاً آمادگی پذیرش مسؤلیت های "آگاه شدن" را داشته باشیم.
اعتماد به چنین امكان و واقعیتی در جامعه بر اساس تجربه های دست اول افرادی كه به قدرت زندگی صادقانه و شرافتمندانه، فكر باز، نوگرایی، قبول مسؤولیت و هوشمندی همه جانبه باور دارند، شكل می گیرد. وضعیتی كه با فرهنگ رایج در جوامع سنتی كه اغلب بر سازش، ترس، محافظه كاری، پراكندگی، و روحیه تدافعی استوار است، كاملاً متفاوت است.
برانگیخته می شویم، برنامه ریزی نمی كنیم!
آریاراتن به عنوان یكی از موفق ترین مدیران تغییر با مرور تجربه های خود در سازماندهی نیروهای اجتماعی برای توسعه اقتصادی و اجتماعی سری لانكا می گوید:
"هنگامی كه ما شروع می كنیم تا آهنگ تغییر را در جامعه خودمان به صدا در آوریم اولین چیزی كه با آن روبرو می شویم بی تفاوتی است، سپس به استهزا گرفته می شویم، در ادامه با سو استفاده از آنچه می گوییم و یا انجام می دهیم با ما بد رفتاری می شود و سركوب می شویم. نهایتاً بزرگترین چالش ما فرا می رسد، مردم به ما احترام می گذارند و ما را تحسین می كنند، این دشوارترین مرحله است."

به نظر پیتر سنگه تجربه آریاراتن به ما یادآوری می كند كه طرح دیدگاهی نو یا ایده های ابتكاری ساده تر از تلاش برای تغییرجامعه ای متناسب با آن است و البته تحمل و بردباری بسیاری برای به ثمر رسیدن آن نیاز است. در آغاز براحتی ممكن است انسان ها برانگیخته شوند ولی در فرایند عمل مخالفت ها به سرعت بسیج می شوند.
ترس از دانستن افراد را با خود و دیگران درگیر می كند، نزاع نابی آغاز می شود و برای حفظ وضع موجود و اجتناب از مسؤلیت بیشتر ناشی از آگاهی، همگان به تكاپو برای سازماندهی رفتارهای تدافعی فردی و جمعی مشغول می شوند.
تصویر مبهم دستاوردهای موجود به همراه آینده غیر قابل تصور و موعود دست به دست هم می دهند تا موفقیت های به دست آمده در گام های نخست تغییر را به حاشیه برانند و به سرعت امكان پیش روی هر برنامه اصلاحی را از بین ببرند. این چرخه عمل و عكس العمل در فرایندهای گوناگون خود اندیشی فردی و كوشش های اجتماعی برای تغییر قابل مشاهده است.
در این كشمكش نافرجام نهایتاً نیروهای پیروز میدان، شكست اصلاح طلبان را جشن می گیرند و مدعیان نوآوری را به حاشیه می رانند. ولی دیری نمی پاید كه دو باره احترام به تغییر، نوآوری و اصلاح سر بر می آورد. درست در زمانی كه همه احساس می كنند دشمن را از صحنه خارج كرده اند، ایده تغییر جوانه می زند و تقریباً هدف ها، جهت گیری ها و برنامه های اصلاحی تازه ای برای برانگیختن همگان ارائه می شود.
تغییر محترم شمرده می شود و البته روح برنامه های اصلاحی علی رغم تفاوت در روش های عمل، جهت گیری یكسانی دارد. در چنین شرایطی مردم نفس راحتی می كشند و اغلب تصور می كنند وظیفه خود را به خوبی انجام داده اند. تغییر از اینجا آغاز می شود و البته تغییرات اجتماعی راه طولانی را برای رسیدن به چنین نقطه عزیمتی طی می كنند.
پس از این مرحله است كه رقابت های نفس گیری برای نحوه برنامه ریزی و سازماندهی توانایی ها در مواجه با محدودیت ها، دودلی ها و عبور از گذرگاه های پر ابهام، متناقض و غیر قابل اجتناب آغاز می شود.
برخی تغییرات ذاتاً وقت گیرند و نمی توان به سرعت آنها را پیش برد. برخی دیگر ممكن است به سرعت شروع شوند و احتمالاً با موفقیت هم به پیش روند. ولی به هر ترتیب به این نكته بسیار مهم باید توجه كرد كه تغییر امری زمان براست و موفقیت در آن مستلزم بردباری، سخت كوشی و پایداری است.
برخی تغییرات نتایج مستقیم و عینی را به همراه دارند، برخی دیگر فقط زمینه ساز موفقیت هایی در فرایند عمل اند و نیروی پیش برنده سایر تحولات محسوب می شوند یا در كیفیت دستاوردهای نهایی تغییرات اجتماعی متجلی می شوند. درک دقیق چنین شرایطی لازمه تفكر راهبردی است. چون تغییرات اجتماعی اساساً در پی پذیرش مسؤلیت‌های جمعی آگاه شدن شكل می گیرند.
تفكر راهبردی اغلب مستلزم قرار گرفتن در دو راهی های متناقض، بغرنج و گریزناپذیری است. برخی عوامل ممكن است تغییرات اجتماعی را معنی دار جلوه دهد. درعین حال همیشه شواهدی نیز وجود دارد كه میزان خطر پذیری اجرای برنامه های اصلاحی را نشان می دهد و بعضاً ابهام های غیر قابل انكاری را پدید می آورد.
برای مثال، ما به عنوان مدیر علاقه مندیم كه قدرت و اختیار را توزیع كنیم و در عین حال خواهان حفظ نفوذ خود برای هدایت و كنترل رفتار افراد در سازمان هستیم. ما آرزو می كنیم كه سازمان ها، نهادها و ساختارهایی كه مناسبات اجتماعی را مدیریت می كنند مسوولیت های اجتماعی بیشتری را برای تغییر و اصلاح خود و محیط پیرامونی كه در آن قراردارند، بپذیرند در صورتیكه بیشتر آنها به ثبات، انسجام، هویت و بینش پذیرفته شده جمعی و تاریخی خود وفادار ترند.
ما در جستجوی بهره وری، خلاقیت و نوآوری بیشتری در سازمان ها هستیم. تفكر راهبردی به ما كمک می كند تا با تجزیه و تحلیل منطقی گذرگاه های پرابهام و متناقض، تصویر روشن تری از آینده به دست آوریم و بر دودلی ها و دل نگرانی هایی كه محیط نوآوری و خلاقیت را محدود می كنند فائق آییم و گامی به پیش نهیم.
ایده های راهنمای تازه ای جستجو می كنیم، تغییرنمی كنیم!
در دهه گذشته گفتمان جذاب و در عین حال پر جنب و جوش و انتقادی پیرامون مفهوم، اصول و مبانی، عناصر سازنده، نحوه دستیابی، كاركردها و عملكردهای جامعه و سازمان یادگیرنده شكل گرفته است. روند تحولات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و ... دهه گذشته در سطوح ملی، منطقه ای و بین المللی ما را نیازمند بینش و بصیرت نظری برای توسعه توانایی و جسارت در تفكر و عمل راهبردی می كند.
تقریباً همه مباحث مربوط به ماهیت و مفهوم سازمان یادگیرنده تلاش می كنند تا افراد سازمان را یاری دهند تا به فهم مشتركی از تفكر راهبردی دست یابند، در تجربه و دانش یكدیگر سهیم شوند، تصویر دقیقی از مأًموریت سازمان برای همگان ارائه دهند، افراد سازمانی را برانگیزند تا برای بینش و عمل یكپارچه و منطقی گردهم آیند و با یكدیگر به گفت و گو بپردازند، آنها را به بازاندیشی عمل خود دعوت كنند، الگوهای ذهنی مشتركی را در میان آنها توسعه دهند، زیر ساخت های لازم برای نوآوری و عوامل پیش برنده تغییر در سازمان را تبیین كنند، همه گاه همگان را به آزمون تجربه ها و آموختن از یكدیگر ترغیب نمایند، مسؤلیت های جمعی "آگاه شدن" را ترویج كنند و افراد را توانمندتر سازند تا بتوانند بر ترساز دانستن و حس ناتوانی یا امتناع از یادگیری غلبه كنند.
به روایت پیتر سنگه و همكارانش در "جامعه یادگیری سازمانی"، این روزها علاقه بسیار زیادی به ایده "سازمان یادگیرنده" وجود دارد. ولی فراموش نكنید كه این ایده برای تغییر سازمان و جامعه تازه به مرحله برانگیختن احترام رسیده است. به كارگیری این ایده درعمل نیازمند یادگیری، تفكر و برنامه راهبردی است.
تفكر راهبردی از بازاندیشی عمل، ارزیابی مسوولیت ها و بررسی نحوه مواجه با چالش ها شروع می شود و بر نقطه آغاز معینی كه مأًموریت سازمان است تأًكید می كند این نقطه‌ای است كه همه توجهات باید به آن جلب شود، نیاز واقعی سازمان براساس آن ترسیم می شود و عملاً در تعیین گام های بعدی نقش اساسی دارد. تفكر راهبردی دقیقاً نسبت به آنچه نمی توان در سازمان از آن چشم پوشی كرد- ماًموریت اصلی سازمان- حساسیت نشان می دهد و میزان موفقیت و خطرپذیری در راه به دست آوردن آن را به دقت ارزیابی می كند.
پویایی، انعطاف پذیری، بلند نظری و مزیت نسبی و درازمدت ماًموریت اصلی سازمان در تفكر راهبردی جایگاه ویژه ای دارد. اگرچه هر سازمانی واحد اجتماعی منحصر به فردی است و ویژگی های اختصاصی خود را دارد ولی همه سازمان ها تقریباً به روش های معینی تلاش می كنند تا قابلیت های یادگیری سازمانی را در خود توسعه دهند.
اندیشه ها را به یاد می آوریم، بازاندیشی نمی كنیم!
هر جامعه و سازمانی محصول بینش و نحوه تفكر اعضای آن و كیفیت تعامل میان آنها است. اساساً میزان توسعه اقتصادی و اجتمای هر جامعه ای تصویری گویا از مناسبات فكری و فرهنگی آن جامعه است. بنابراین سهل انگاری در یادگیری سازمانی را صرفاً نباید در سیاست ها، بودجه یا ساختار سازمانی جستجو كرد. بلكه آن را باید در خود افراد سازمان یافت.
چنین تاكیدی بربینش، تفكر، تعامل ومناسبات اجتماعی افراد، برداشت ها و گرایش های غالب در میان بسیاری از افراد سازمان را در تاكید بیشتر بر عوامل بیرونی دچار آشفتگی می‌كند، به این معنی كه آنها باید نگاه های خود را از بیرون به درون خود و سازمان تغییر دهند و به جای تاكید بر "نتیجه گرایی"، به رویكرد "فرایند گرایی" توجه كنند.
اولین گام در نگاه به درون، بررسی دقیق و وارسی عمیق حقایقی است كه ما به طور تلویحی و اغلب بدون درنگ آنها را پذیرفته‌ایم. به علاوه آگاهی از اشتیاق و انتظاری است كه همه گاه بر انتخاب های ما در زندگی تاثیر می گذارند. تغییر گاه و رویكرد افراد سازمان فقط به معنی دگرگونی ساختاری در سازمان نیست بلكه مهم تر از آن تغییر نحوه تعامل میان افراد و فرایندهای جاری سازمان است.
تاكید بر نقش افراد و ینش، تفكر و تعامل میان آنها در شكل گیری محصولی به نام سازمان، به این معنی است كه توانایی افراد، تعامل میان آنها و بینش و تفكری كه مناسبات اجتماعی سازمان را شكل می دهد قادر است موانع ساختاری و سازمانی پیچیده و بزرگی را تحت تاثیر قراردهد.
این موانع اغلب مانند فضای كالبدی سازمان، ماشین ها، فناوری ها و ابزارهای مختلفی كه به كار گرفته می شوند قابل رویت نیست. آنها بر اساس عادات،ارزش ها، انتظارات، باورها و آرزوهای مردم شكل می گیرند، جایگاه محكمی دارند، كمتر به چالش گرفته می شوند و معمولاً به چشم نمی آیند و در عین حال به دقت مراقبت و محافظت می شوند.
هنگامی كه ما كوشش می كنیم آگاه تر شویم، به نحوه تفكر و تعامل خود بیاندیشیم و بنیان های فكری خود را وارسی كنیم، به تدریج آماده می شویم تا به شیوه نوینی قابلیت های خود را برای اندیشه ورزی، گفت و گو، یادگیری و تعامل توسعه دهیم.
در چنین شرایطی بر ترس از دانستن غلبه می كنیم، جسارت وارسی اندیشه هایی كه در سازمان های آموزشی كسب كرده ایم را به دست می آوریم و شجاعت خوداندیشی و خودارزیابی را در خود احساس می كنیم. با این توانایی ها و قابلیت ها، ما شروع به تغییر مناسبات اجتماعی سازمان و بازاندیشی در رفتار خود می كنیم و به تدریج به این باور می رسیم كه جامعه و سازمانی كه در آن زندگی و كار می كنیم می تواند آینده بهتری داشته باشد.
چنین تغییرات سازمانی به تدریج در پیرامون ما به پیش خواهند رفت و نیروهای پیش برنده ای را برای توسعه ظرفیت های رشد و پشتیبانی در مواجه با موانع تحول در سازمان، سازماندهی خواهند كرد.
یادگیری سازمانی یعنی استمرار بازاندیشی مستمر رفتار، وارسی بی امان پیش فرض های ذهنی و آزمون مداوم تجربه ها و تبدیل آنها به دانش كاربردی و قابل دسترسی برای همه افراد سازمان، به نحوی كه در ارتباط با هدف های اساسی آن باشد. به عنوان مدیر آیا با این تعریف موافقید و آیا تاكنون در چنین فرایند یادگیری آموخته اید و آموخته هایتان را به كار بسته اید؟ پیتر سنگه و همكارانش معمولاً از شركت كنندگان دركارگاه های آموزشی سازمان یادگیرنده، در دانشكده مدیریت دانشگاه ام آی تی، می خواهند برای خود ارزیابی به سوالات زیر پاسخ دهید.
آیا شما تجربه های خود را آزمون می كنید؟
آیا شما در شرایط بحرانی باورهای خود را به چالش كشیده اید؟
چه ساختاری را برای چنین چالش و آزمونی برگزیده اید؟
آیا زمانی كه پیام های منفی از شرایط دریافت می كنید، پیام آوران را توبیخ می كنید؟
آیا شما دانش (ظرفیت و توانایی عمل اثربخش) تولید می كنید؟
آیا سازمان شماقابلیت های جدیدی از خود نشان می دهد؟
آیا شما تصور می كنید كیفیت آنچه می دانید با اطلاعاتی كه دریافت می كنید بسیار متفاوت است؟
آیا همه افراد در این دانش سهیم اند؟
آیا دانش تولید شده در دسترس همه افراد قرار دارد؟ یا اینكه فقط به تحسین آن می پردازید و در باره اهمیت آن سخنرانی می كنید، دقیقاً در شرایطی كه بسیاری از افراد به خاطر دسترسی نداشتن به آن تاثیرچنین دانشی را انكار می كنند و عملاً از خاصیت می اندازند؟
آیا این فرایند به یادگیری در سازمان می انجامد؟
آیا فرایند یادگیری در راستای هدف و مأموریت های سازمان است؟
آیا آنچه آموزش داده می شود به كار افراد می آید؟
آیا نحوه كاربرد آموخته ها ارزشیابی می شود؟
به نظر می رسد برای ترویج یادگیری، كسب مهارت های بازاندیشی و خود ارزیابی و تولید و
به كارگیری دانشی كه ظرفیت و توانایی عمل اثربخش را گسترش می دهد، نیازمند سازمان های آموزشی هستیم كه به عنوان سازمان یادگیرنده به طور مستمر یاد می گیرند. مدارسی كه بیش از آن كه دغدغه انتقال دانش، اطلاعات واندیشه ها (موزش)را داشته باشند در جستجوی گسترش راه های ترویج تفكر، بازاندیشی و آزمون تجربه ها(يادگیری) هستند .
روند تحولات در دنیای امروز اصلاحات آموزشی را امری جهانی ساخته است. از چین تا آمریكا، از انگلستان تا كشورهای حوزه خلیج فارس و آسیای میانه، از برزیل تا اقیانوسیه و از آفریقای جنوبی تا ژاپن، همه جا، آهنگ تغییر واصلاحات از بام بسیاری از موسسات آموزشی به گوش می رسد. مأموریت اصلی اغلب برنامه های اصلاحات آموزشی كشورهای مختلف جهان "غنی سازی یادگیری" است.
تكاپوی جهانی دردست یابی به برنامه های راهبردی برای نوسازی نظام های آموزشی، برای تأسیس مدارسی است كه از طریق ترویج و غنی سازی یادگیری- نه صرفاً آموزش- به ما كمک می كنند تا یاد بگیریم و بخشی از فرایند حیات بخش هستی باشیم. یادگیری زاینده ای كه علاوه بر افزایش توانایی های سازگاری انسان با محیط به توسعه خلاقیت و نوآوری در انسان نیز یاری می دهد و ذهن آدمی را انبان اندیشه های دیگران نمی خواهد بلكه به تفكر، بازاندیشی و پذیرش مسؤلیت های اجتماعی " دانستن" فرا می خواند.
سخن پایانی
ایده سازمان یادگیرنده برای همه افراد اعم از مدیران، كاركنان، معلمان، پژوهشگران، استادان،دانشجویان و والدین قابل استفاده است. چون هر یک از این افراد در ساختن فرهنگ آموزشی كه از خانواده آغاز می شود؛ سهیم اند و به توسعه آن در موسسات آموزشی كه از دبستان شروع می شود و برای سرتاسر زندگی ادامه می یابد كمک می كنند. همه این افراد عضو یكی از سازمان های اجتماعی اند و چنانچه این سازمان ها بخواهند آینده خود را بسازند
لاجرم باید توانایی خود را برای یادگیری زاینده گسترش دهند وبا به كارگیری اصول و مبانی جامعه و سازمان یادگیرنده بر قابلیت های خود از طریق یادگیری بیافزایند. گفتمان جامعه و سازمان یادگیرنده به خروج سازمان های آموزشی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی از بحران ناتوانی یا امتناع از یادگیری و ترس از دانستن كمک می كند و راهنمای عملی آنها برای توسعه قابلیت های یادگیری زاینده در افراد، خلق سازمان و اجتماع های یادگیرنده و گسترش آینده اندیشی در جامعه است.
این گفت وگوها به مدیران وبرنامه ریزان آموزشی، فرهنگی و اجتماعی كمک می كند تا موسسات آموزشی را از مكانی برای آموزش، یاد دادن و اهلی كردن انسان ها (مدارسی كه آموزش می دهند) به جامعه و سازمان یادگیرنده (مدارسی كه یاد می گیرند) تبدیل كنند.
"مدارسی كه یاد می گیرند" به مثابه اجتماع یادگیرنده اند، جایی كه یادگیری سازمانی ترویج می شود، بر آزمون تجربه ها تاكید می شود، خود-اندیشی درپندار و رفتار تبلیغ می شود، امكان خلاقیت، نوآوری و تفكر انتقادی گسترش می یابد، ایده های راهنمای موثری مطرح می شود، انسان ها برای تغییر برانگیخته می شوند و با برنامه ریزی و اندیشه راهبردی تحولات اجتماعی را سازماندهی می كنند و بردودلی ها و ترس از دانستن چیره می شوند.
در چنین مدارسی همه افراد از یكدیگر می آموزند، معلمان از پرسش های دانش آموزان استقبال می كنند، والدین به سوالات فرزندان خود به چشم گوهری انسانی می نگرند، دانش آموزان بیشتربه دنبال فهم مسأله اند تا پاسخ صحیح، سیاستگذاران و تصمیم سازان آموزشی جسارت پرسیدن، شجاعت دانستن و پذیرش مسؤلیت های اجتماعی ناشی از آن را برمی انگیزند، برنامه ریزان آموزشی و درسی تنوع روش ها و منابع برای رسیدن به حقایق علمی را به رسمیت می شناسند و بیش از دانش بر مهارتهای زندگی تاكید می كنند، مدیران آموزشی بیش از نتیجه به بهبود فرایندهای عمل می اندیشند، مربیان امكان خطای آدمیان را می پذیرند و تلاش برای جبران آن را محترم شمرده، ترویج می كنند وبه یاری انسان ها می شتابند تا بر دل نگرانی های ناشی از "آگاه شدن" و ترس از "دانستن" غلبه كنند
پی نوشت:
1. گزارش های تجربی، پژوهشی و ابتكارعمل های فردی و سازمانی مدیران، پژوهشگران، كارآموزان و استادان برجسته نوآوری و تغییر در سازمان كه درآثار پیترسنگه و همكارانش در مركز یادگیری سازمانی دانشكده مدیریت دانشگاه ام آی تی(از سال 1997 جامعه ی یادگیری سازمانی) ارائه شده است، عامل اساسی اشاعه ایده "سازمان یادگیرنده" در جهان است. آثاری مانند پنجمین فرمان (1990)، كتاب میدانی پنجمین فرمان(1994)، رقص تغییر (1999)، مدارسی كه یاد می گیرند(2000) و حضور در صحنه (2005) مهم ترین منابع ترویج ایده "یادگیری سازمانی" است. نگارنده در تدوین این مقاله برای تبین این كه "ما در آموزش مدرسه‌ای چه می كنیم كه یادگیری ترویج نمی شود " و "چگونه در جستجوی چشم اندازهای تازه ای برای غنی سازی یادگیری باشیم" از این منابع بسیار استفاده كرده است.
Gray, J. (2000) How Schools Learn: Common Concerns and Different Responses, Research Papers in Education, Vol.15, No.3, pp.235-239.
Matoba M. & Sarkar Arani M. R. (2006) The Impact of Jugyou Kenkyu on Delivering School as a “Learning Organization”, Journal of the School of Education, Nagoya University, Vol.52, No.2, pp.123-134.
Middlewood, D.; Parker, R. & Beere, J. (2005) Creating a Learning School, London; Paul Chapman Publishing.
O’Neil, J. (1995) On Schools as Learning Organizations: A Conversation with Peter Senge, Educational Leadership, April 1995, pp.20-23.
Senge, P. M. (1990). The Fifth Discipline: The Art & Practice of The Learning Organization, New York: Doubleday/Currency.
Senge, P. M.; Kleiner, A.; Roberts, C.; Ross, R. & Smith, B. (1994). The Fifth Discipline Fieldbook: Strategies and Tools for Building a Learning Organization, New York: Doubleday/Currency.
Senge, P. M.; Kleiner, A.; Roberts, C.; Ross, Roth, G. & Smith, B. (1999). The Dance of Change: The Challenges of Sustaining Momentum in Learning Organization, New
York: Doubleday/Currency.
Senge, P. M.; Cambron-Mccabe, N.; Lucas, T.; Smith, B.; Dutton, J. & Kleiner, A. (2000) schools That Learn: A Fifth Discipline Fieldbook for Educators, Parents, and Everyone Who Cares About Education, New York: Doubleday/Currency.
Senge, P. M.; Scharmer, C. O.; Jaworski, J. & Sue Flowers, B. (2005). Presence: An Exploration of Profound Change in People, Organizations, and Society, New York: Doubleday/Currency.
Thurbin, P. J. (1994) Implementing the Learning Organization: The 17 Day Programme, K: Pitman Publishing.
*دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی

Anonymous said...
This comment has been removed by a blog administrator.
Mohamad Hasan Mohaqeq Moein said...

سلام دوستان
ممنون از پيشنهاد شما ، خوب شد بالاخره يك نفر براي اين وبلاگ ارزشيابي توصيفي پيغام گذاشت! مدرسه معراج اگه اشتباه نكنم در اصفهان بود.اين اصفهاني هم كه هم آيتي كار هستند و هم زرنگ! فكر مي كنم اردي بهشت سال 1382 به مدرسه معراج در اصفهان كه يك خانم مدير بسيار فهميده و علاقه مند هم داشت سر زده بودم.ياددش به خير!!! اصفهاني ها و سايرين احتياج به توصيه من ندارند.به هر حال آدرس اين دانش آموز سابق هستش و علاقه مندان هر كار صلاح مي دانند انجام دهند. فكر مي كنم يك قطعه شعر از فريدون مشيري مناسب حال و هواي ما در اين روز هاي بهاري باشد كه تقديم كساني مي كنم كه بي سر و صدا به وبلاگ ارزشيابي توصيفي مي آيند و مي روند.شاد باشيد.
ای دریغ از ما دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار

بوی باران
بوی سبزه
بوی خاک
شاخه های شسته
باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگ های سبز بید
عطر نرگس
رقص باد
نغمه ی شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک میرسد اینک بهار
میرسد اینک بهار
خوش به حال روزگــار
خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه های نیمه باز
خوش به حال دختر میخک که میخندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتــاب
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم مسازد آفتاب
ای دریغ از ما دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشه ی غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ

معين
محمد آباد كرج
مر كز آموزش عالي امام خميني (ره)
11 اردي بهشت 1387

Anonymous said...

با سلام
من آدرس معراج را بلد بلدم...دورانی بهتر از دوران مدیریت خانم نوروزی که حالا بازنشست شده اند هم برای این مدرسه سراغ ندارم...خودم هم اصفهانی هستم...و دوست دارم برای بچه ها فعالیت کنم...ما برای مهد کودک ها کار میکنیم اما یک سال است در زمینه ی دبستان ها هم فعالیت میکنیم....زرنگی در کار نبوده من فکر کردم شما از مسیولین این مدرسه هستید اگر نه مزاحم شما نمیشدم! جالب است که ما ایرانی ها و نه فقط اصفهانی ها یا قوم خاص دیگری بیشتر در میدان حرف اسب میدوانیم تا عمل! و اگر کسی هم بخواهد قدمی پیش بگذارد او را زرنگ مینامیم جالب است بدانید از 123 مهد کودک اصفهان که تحت پوشش طراحی وبسایت شرکت ما قرار گرفته اند نزدیک به 55 مورد طراحی رایگان وب سایت وپوستر و فلکس داشته ایم
ما اهل منت گذاشتن نیستیم اما اگر قرار است مملکت ما هم مثل ژاپن بعد از حادثه ی هیروشیما شود فقط و فقط خودمان میتوانیم کاری برای او انجام دهیم. ادعای زیادی نداریم....امیدواریم حرفهای شما را در عرصه ی عمل هم ببینیم...

Anonymous said...
This comment has been removed by a blog administrator.
viagra online said...
This comment has been removed by a blog administrator.
Anonymous said...

hi