Friday, January 16, 2004

اجراي آزمايشي طرح ارزشيابي توصيفي در هنگامه آزمون گيري در مدارس


يادم هست در اسفند ماه سال 1381 در ملاقاتي كه با دكتر موسوي معاون آموزش و پرورش عمومي وزارت آموزش و پرورش داشتم به ايشان گفتم كه لازمه موفقيت در اصلاح وضعيت ارزشيابي تحصيلي در ايران و رفتن به سمت ارزشيابي مستمر ،ارزشيابي كيفي و ارزشيابي توصيفي ، اولا نگرش سيستمي به موضوع امتحان و ارزشيابي تحصيلي و لزوم اصلاح برنامه درسي از يك سو و نيز توجه و تامل در اقتصاد پر سود و پر ذينفع كنكور و پايين كشيدن تدريجي فتيله آزمون و امتحان گيري در آموزش و پرورش و مدارس از سوي ديگر است. ايشان در پاسخ گفتند كه حواسشان به اين مقولات هست و اخيرا با مطرح تر ين فعالان كلاسهاي كنكور جلسه داشته و آنان را نسبت به سياست هاي جديد ارزشيابي در آموزش و پرورش توجيه كرده اند.

مشاهدات روزمره من در ارتباط با دو فرزندم كه مدرسه رو هستند يكي در راهنمايي و ديگري در دبير ستان ، نشانه اي از پايين كشيدن فتيله آزمون گيري ندارد كه هيچ بلكه در دبيرستان فرزند من در تهران به نحو وحشتناكي تقريبا هر روز امتحان گرفته مي شود و ماهي يك بار كارنامه امتحانات ماهانه فرزندم را بايد شخصا بروم و از مدرسه تحويل بگيرم!! امشب يا بهتر بگويم امروز !! با استفاده از كليد واژه "ارزشيابي توصيفي" در گوگل مقاله جالبي را در ارتباط با موضوع اخير الذكر يافتم خوب است شما هم بخوانيد.

شيوع آزمون هاي اوليا محور

شكوه تقديسيان

كارشناس امور آموزشي


اخيراً صحبت هاي تلفني بعضي از دوستان و همكاران فرهنگي، مرا به ياد جمله معروف «ايوان ايليچ» مي اندازد كه گفته است: «در مدارس بچه ها تحقير مي شوند.» او با اين جمله خواسته است، ضعف مدارس جهان را در تربيت و رشد شناخت و شخصيت و آموزش صحيح كودكان بيان كند. او اصولاً مدارس امروز را زير سؤال برده است.تلفن هاي دوستان و اقوام، مرا به تفكر در اين جمله معروف «ايليچ» وادار كرد. گله ها و صحبت هاي آنان جنبه مشورت و علت يابي و بعضاً چاره جويي داشت. داستان از اين قرار است:

در بعضي از مدارس شهر تهران، روشي تازه شيوع يافته است. مديران مدارس، اوليا را دعوت مي كنند، اولياي دانش آموزان در روز و ساعت معين در مدرسه حاضر مي شوند. معلم يا معاون و يا حتي مدير، پس از مقدمه چيني، به هر يك از اولياي حاضر در جلسه، پاكت در بسته اي مي دهد و به آنها مي گويد: محتواي اين پاكت سؤال هاي امتحاني فرزند شماست. در كنار برگه سؤال ها، يك برنامه امتحاني و يك برگ كارنامه هم قرار داده ايم. روش كار به اين صورت است كه شما بايد طبق برنامه ضميمه، از فرزند خود امتحان بگيريد. مثلاً در موعد مقرر، به او ديكته بگوييد؛ يا سؤال هاي رياضي را در اختيار او قرار دهيد، تا در زمان معين به آنها پاسخ دهد. همچنين ساير درس هاي كتبي را كتباً امتحان بگيريد. چون بعضي از امتحان ها بايستي شفاهي برگزار شود، طبق برنامه داده شده، برگزاري امتحان شفاهي هم به عهده اولياست. تصحيح، نمره گذاري و قضاوت هم به عهده والدين است. پس از پايان دوره امتحان، اوليا موظفند نمرات فرزند خود را در كارنامه وارد كنند و سپس كارنامه را به مدرسه تحويل دهند. به اين ترتيب، مي بينيم كه مدرسه و خانواده جاي خود را عوض مي كنند. بجاي معلم محوري و دانش آموز محوري، اوليا محوري حاكم مي شود.
معلمان مجرب و باسابقه كه تعدادشان كم نيست و نيز اولياي علاقه مند و مشتاق، از اين وضعيت عميقاً دچار ترديد و اضطراب هستند. زيرا هدف از برگزاري اين نوع امتحانات، برايشان مشخص نيست. با خودم فكر كردم راستي هدف از اين آزمون ها چيست؟ دوباره جمله «ايليچ» در خاطرم نشست ديدم اگر او امروز حضور داشت، چقدر خوشحال مي شد، وقتي كه مي ديد در عصر علم و تكنولوژي، بعضي از مدارس ايران، ناآگاهانه به ناتواني خود در تعليم و تربيت كودكان و نوجوانان صحه مي گذارند و به شكلي غيرواقعي دست نياز به سوي اوليا و خانواده ها دراز كرده اند.
آنچه واضح و مسلم است مسئولين اين نوع مدارس از انجام اين عمل، نيت خير دارند و خيال مي كنند كه دارند خلاقيت به خرج مي دهند و به بچه ها كمك مي كنند. ولي در حقيقت ارزيابي مستمر، پوشه كار و ارزشيابي توصيفي را -كه آموزه هاي جديد تعليم و تربيت آنها را توجيه مي كند- در حاشيه نهاده اند و يا مسلط به اجراي آن در مدرسه خود نيستند.
اگر قرار است مهارت، دانش و خلاقيت و تربيت اجتماعي بچه ها، بيشتر از نمرات كمي مورد توجه باشد، اعمال اين گونه روش هاي از مد افتاده و بي حاصل چه لزومي دارد؟ راستي چه كسي و يا چه كساني مسئوليت هدايت و يا كنترل شيوه هاي انحرافي و كج فكري هاي موردي را در آموزش و پرورش به عهده دارد؟

به نظر نگارنده، اين مسئوليت، متوجه مديران مدارس و معاونين آموزشي مناطق است، كه با اولويت نهادن به امور آموزشي و تربيتي مدارس، از پس روي پيشگيري كنند. اگر از سوي مسئولان رده بالاي آموزش و پرورش، با هوشمندي و درايت، ارزشيابي توصيفي توصيه مي شود، شايسته است در درجه اول رؤساي مناطق، به اجراي اين طرح تجهيز شوند، به معلمان و مديران بلاانقطاع آموزش هاي لازم داده شود. نمونه كارهاي موفق به معرض نمايش و تماشاي مجريان قرار گيرد. زيرا همه مي دانند كه تعداد كثيري از مديران متعهد و علاقه مند، فاقد تجربه آموزشي و كلاسي هستند، بنابراين به آموزش هاي لازم نيازمندند، تا بتوانند با اشراف بر تازه ترين پديده هاي آموزشي و تربيتي، رهبر آموزشي واحد خود باشند.

ساليان درازي است كه نمرات امتحاني حاكم بلامنازع كلاس هاي درس است. شادي و غم و قبولي و مردودي دانش آموزان رهاورد آن است. زدودن اين شيوه قديمي ارزشيابي، چندان هم آسان نيست. اگر آموزش و پرورش توصيه مي كند كه در مدارس، بچه ها را با امتحانات مكرر، در فشار و تنگنا قرار ندهيد، بعضي از مدارس جبران مافات مي كنند و دامنه امتحان ماهانه را به خانه و خانواده مي كشانند و اين طور نشان مي دهند كه در مدرسه امتحان برگزار نمي شود! ولي آيا واقعاً همين طور است؟ چه بسا امكان دارد كه بچه ها با اين طرز امتحان گرفتن، در خانه و در ميان خانواده خود تحقير شوند!

مدرسه جاي ساختن، سازگار نمودن و اميد بخشيدن است. چرا بايد نقش مهم و حياتي و حرفه اي خود را به اوليا واگذار كند؟ درست است كه اوليا در كنار مسئولان مدرسه، براي تربيت فرزند خود نقش اساسي دارند و لازم است در تمام جلسات و انجمن هاي مشترك فعال باشند، ولي فعال بودن آنان از نوع كمك رساني، ابزار سازي و حمايت هاي مالي و اجتماعي است، نه اين كه مدارس نقش آموزشي خود را به آنان تفويض كنند! از فراگيري اين جريان ، اولياي چند دانش آموز عميقاً گله مند بودند. به نظر مي آمد نگران هستند و مي خواهند از زبان من معلم براي مسئوليت جديد خود تعريفي بشنوند. من فقط توانستم صحبت هايشان را بشنوم و ساكت باشم. مي دانم كه مسئولين متعهد ما با بررسي موردي، به آسيب شناسي اين پديده اقدام خواهند كرد. من با ذكر اين نكته به اولياي دانش آموزان قول داده ام، به همكاران خودم هم همين طور!

من اميدوارم كه از بعضي اقدامات غير علمي در واحدهاي آموزشي جلوگيري شود و خانواده ها نقش مؤثر مدرسه را در ايجاد تحولات مثبت فرزند خود باور كنند. مطمئناً در آن صورت از همكاري گسترده و همه جانبه با مدرسه فرزند خود مضايقه نخواهند كرد.

مآخذ: روزنامه همشهري ،دوشنبه ۸ دي ۱۳۸۲

Monday, January 12, 2004

طرح ارزشيابي توصيفي عرصه چالش با مفاهيم :رقابت ، مقايسه ، تفاوت هاي فردي و...

يكي از پيام هاي اصلي طرح ارزشيابي توصيفي براي اصلاح نظام ارزشيابي تحصيلي ،جلوگيري از رقابت غير سازنده رايج در كلاسهاي درس و تلاش در به رسميت شناختن تفاوت هاي فردي دانش آموزان است. در مقاله اي كه در پي مي آيد؛ آقاي ابراهيم اصلاني مفهوم رايج رقابت را به چالش كشيده است. اين مقاله در روزنامه همشهري امروز دوشنبه 22 دي ماه 1382 صفحه 9 چاپ شده است.

طرح يك ديدگاه:

رقابت بد است

ابراهيم اصلاني

بله ! درست خوانده ايد! «رقابت بد است»، هيچ گونه اشتباه چاپي رخ نداده است و يا علامت سؤال(؟) از قلم نيفتاده است. آموزه هاي علم
روانشناسي تربيتي، با رقابت از هر نوع آن مخالف است.

رقابت موضوعي بسيار مهم در مباحث سياسي، اقتصادي، هنري، تربيتي و غيره است. شايد تصور دنيايي بدون رقابت غيرممكن به نظر برسد. رقابت جز جدايي ناپذير زندگي مردم شده و در همه ابعاد زندگي ريشه دوانيده است. در شرايطي كه رقابت امري پذيرفته شده در جامعه امروزي است چگونه مي توان با آن مخالفت كرد؟

آيا رقابت بد است؟

اغلب مردم براي اين سؤال كه «درباره رقابت چه فكر مي كنند؟» پاسخي تكراري دارند، ابتدا رقابت را به دو نوع رقابت سالم- ناسالم (يا خوب- يا بد و يا مثبت- منفي) تقسيم كرده و بعد توضيح مي دهند كه رقابت سالم خوب است و يا رقابت نبايد ناسالم باشد. به عبارت بهتر، اين تصور وجود دارد كه دو نوع رقابت وجود دارد كه فقط يكي سازنده و مؤثر است.

رقابت، ابزاري انگيزشي است كه در شرايط و موقعيت هاي گوناگون مورد استفاده قرار مي گيرد. رقابت، شايع ترين ابزار انگيزشي است و براي خيلي ها، تنها ابزار است. براي افزايش توليد و توسعه اقتصادي رقابت را توصيه مي كنيم، براي بهبود كيفيت كالاها، چاره كار را در رقابت مي بينيم. در سياست هم اعتقادي جدي به رقابت وجود دارد، رقابتي كه گاه به افراطي غيرقابل كنترل كشيده مي شود. در تربيت و بخصوص تربيت رسمي (آموزش و پرورش) هم كه رقابت حرف اول را مي زند. بهترين توصيه مدارس و معلمان براي ايجاد انگيزه تحصيلي در دانش آموزان، ايجاد و تقويت حس رقابت است. براي والدين هم استفاده از رقابت امري روزمره و ضروري محسوب مي شود.

در هر حال، رقابت آن قدر عموميت دارد كه كمتر كسي در ضرورت استفاده از آن شك مي كند. بديهي و عادي تلقي كردن رقابت، منجر به شبهه و غفلتي بزرگ مي شود. بزرگترين شبهه درباره رقابت آن است كه تعريف مشخص و شفافي درباره آن وجود ندارد؛ اين موضوع بسيار بيش از آنچه فكر مي كنيد مهم است. همه فقط به كاربردهاي رقابت و سالم و ناسالم بودن آن مي انديشند و كسي به معنا و مفهوم آن اهميتي نمي دهد. اين نقيصه هم در سطح عامه ديده مي شود و هم در سطح خاص (مقامات و افراد تاثيرگذار).

معناي رقابت

تاكنون به اين موضوع فكر كرده ايد كه معناي رقابت چيست؟ ما چون به معناي رقابت توجه نمي كنيم، لذا به راحتي آن را مترادف با واژه مسابقه هم به كار مي بريم؛ در صورتي كه رقابت و مسابقه كلماتي هم معني نيستند. معناي اين دو كلمه متفاوت است و طبعاً كاربردهاي آنها نيز متفاوت خواهد بود. به تعاريف مسابقه و رقابت توجه كنيد:

مسابقه: كوششي براي وصول به هدفي كه مورد نظر ديگري نيز هست.
رقابت: كوششي براي پس انداختن ديگري از وصول به هدفي كه مورد نظر هر دو طرف است.(۱)


هم مسابقه و هم رقابت، كوششي براي وصول به هدفي مشترك است، با اين تفاوت كه رسيدن به هدف در رقابت، منوط به پس انداختن و پشت سر گذاردن ديگري است. با مثال هايي موضوع روشن مي شود. خداوند در قرآن مي فرمايد: «در كارهاي نيك، سبقت گيريد»(۲) تا به حال با دقت در مفهوم اين آيه انديشيده ايد؟ اگر كسي كار خيري انجام داد، خداوند ثوابي به او عطا مي فرمايد و اگر كسي ديگري، خيري بزرگتر يا كوچكتر انجام داد، خداوند به او هم متناسب با كارش ثواب مي دهد، اما اين بدان معنا نيست كه چون كار خير يكي بزرگتر است، خداوند از ثواب يكي كم كند و به ثواب ديگري بيفزايد. يا اگر شما ورزش كنيد كه سالم بمانيد و ديگري هم با همين هدف ورزش كند، چيزي از همديگر نمي كاهيد. در رقابت چنين نيست و اگر كسي چيزي را به دست آورد، ديگري از آن محروم مي شود. در فوتبال يك تيم اول مي شود و تيم هاي ديگر در رديف هاي بعدي قرار مي گيرند. در مدرسه وقتي دانش آموزي شاگرد اول مي شود، بقيه در رتبه هاي دوم به بعد قرار مي گيرند.

ما عادت كرده ايم بگوييم مسابقه دو و ميداني و يا مسابقه فوتبال و به راحتي كلمه رقابت را هم به جاي مسابقه به كار مي بريم، اما در واقع، فوتبال و دوو ميداني رقابت هستند، نه مسابقه. ورزش كردن اگر به قصد برد و باخت و پس انداختن ديگري نباشد، مسابقه است. بنابراين در رقابت، محدوديت هدف وجود دارد، در صورتي كه مسابقه چنين محدوديتي ندارد و هدف براي همه قابل دسترسي است.

چرا رقابت بد است؟

دلايل زيادي براي اثبات اين موضوع وجود دارد، اما مشكل آنجاست كه تغيير دادن نگرش ها كار سختي است. وقتي رقابت با زندگي ما آميخته مي شود و ساليان سال در ابعاد مختلف زندگي حضور داشته است، پذيرفتن نگرش جديد كار آساني نخواهد بود.

بيراه نخواهد بود اگر بگوييم موضوع رقابت بحثي بسيار جدي، پيچيده و داراي ابعاد غيرقابل تصور است. هم پذيرش رقابت و هم نفي آن تبعاتي فلسفي، روانشناختي، جامعه شناختي و غيره دارد و به طور كلي مي تواند تمام ابعاد مسائل انساني را تحت تأثير قرار دهد. شما اگر بپذيريد كه با رقابت زندگي كنيد بايد تبعات آن را هم بپذيريد. به همين ترتيب تصور دنيايي بدون رقابت تبعات خاص خود را خواهد داشت كه البته دشواري ها و دردسرهاي آن فوق العاده زيادتر خواهد بود.

وقتي مي گوييم رقابت بد است، به طور حتم شما شواهدي از آثار مثبت آن ارائه مي دهيد. مثلاً در مسائل تحصيلي، رقابت مي تواند عامل تحرك و ايجاد انگيزه براي دانش آموزان باشد. بله! رقابت مي تواند آثار مثبتي داشته باشد و ما را قانع سازد كه پديده اي خوب و مفيد است. اما اگر بدانيد كه آن چه آثار و عواقب منفي دارد، از خير آثار مثبتش خواهيد گذشت. بگذاريد در پاسخ به اين سؤال كه «چرا رقابت بد است» به دلايلي اشاره كنيم: (۳)

اول- مبناي اصلي رقابت مقايسه است. وقتي افراد را به رقابت وامي داريم، در واقع به نوعي آنها را با يكديگر مقايسه مي كنيم. مقايسه با يك اصل روانشناسي منافات دارد: اصل تفاوت هاي فردي. اگر مي پذيريم كه انسانها با هم متفاوتند و هر انساني موجودي منحصر به فرد است، پس چه اصراري به مقايسه آنها با يكديگر داريم؟ چرا به زور مي خواهيم انسان هايي با شخصيت ها و قابليت هاي متفاوت را در قالب هاي تحميلي و از پيش تعيين شده قرار دهيم؟ مي توان گفت كه تمايل به استفاده از رقابت، با ضعف نگرش هاي انسان گرايانه ارتباط دارد.

دوم- در رقابت هميشه برنده و بازنده وجود دارد. موضوع انسان هاي برنده و بازنده بسيار مورد توجه عده اي از روانشناسان بوده است. با گسترش نهضت روانشناسي انسان گرا اين موضوع اهميت بيشتري يافته است. چرا هميشه بايد سعي كنيم كه افراد جامعه را در دو قطب برنده- بازنده قرار دهيم؟ آيا القاي حس برتري طلبي و سلطه جويي ابزار مناسبي براي اعتلاي شخصيت انسان هاست؟ آيا انسان ها زماني خوشبختند كه برنده شدنشان را بر ديگران جشن بگيرند؟ و آيا اين نگرش با اصول انساني- ديني سازگاري دارد؟

سوم- در رقابت تعداد بازنده ها بيشتر از برنده ها ست. شايد تاكنون در مدارس شاهد اعطاي جوايز به شاگردان اول تا سوم يا نفرات برتر بوده ايد. تعداد محدودي جايزه مي گيرند (و معمولاً هم بيشتر وقت ها جايزه ها را اينان تصاحب مي كنند) و بقيه دست مي زنند و برنده ها را تشويق مي كنند. چون رقابت منجر به برنده شدن عده اي مي شود ما دلمان را خوش مي كنيم كه رقابت آثار مثبتي دارد. در رقابت تبليغاتي هم اين نكته قابل تأمل است. شركتي كه در رقابت تبليغاتي برنده مي شود حتي اگر كيفيت محصولش پايين تر از كالاهاي مشابه باشد بالاخره سود خود را مي برد و بازنده ها هميشه كساني نيستند كه واقعاً قابليت هاي كمتري دارند.

چهارم- در رقابت برنده ها به اندازه اي مورد توجه قرار مي گيرند كه بازنده ها فراموش مي شوند. در سياست، اقتصاد، هنر و هر سوژه ديگري، اين برنده ها هستند كه مورد توجه اند و بازنده ها حتي اگر قابليت ها و ارزش هايي هم داشته باشند به تدريج فراموش مي شوند. يك اثر مخرب رواني رقابت در همين موضوع نهفته است. فرد برنده براي اين كه فراموش نشود تنور رقابت را داغ تر مي كند و هميشه سعي مي كند برنده باقي بماند. يك ترس عمده و هميشگي برنده ها اين است كه برنده بودنشان را حفظ كنند. در موارد زيادي، در رقابت هدف تغيير مي كند و فرد به جاي تلاش در نيل به هدف اصلي، تلاش خود را مصروف برنده بودن و برنده ماندن مي نمايد و حتي ممكن است كه هدف اصلي براي او ديگر ارزش خود را از دست بدهد. در هر حال ترس از عقب افتادن و فراموش شدن جزيي از رقابت و رقابت طلبي است. در رقابت بازنده ها به تدريج فراموش مي شوند.

پنجم- رقابت به نفع قوي ترهاست تا ضعيف ترها. در فوتبال، در صنايع مختلف، در سياست و حتي در يك مدرسه، اكثراً قوي ترها در رقابت برنده اند. تا به حال توجه كرده ايد كه مثلاً در يك مدرسه از ابتداي سال تحصيلي كه رقابت بين بچه ها آغاز مي شود و به عبارت بهتر، رقابت از طرف عوامل مدرسه و والدين ايجاد مي شود، به مرور زمان عده اي كه قوي ترند رتبه هاي برتر را به خود اختصاص مي دهند و بقيه از آنها فاصله مي گيرند. بعد از مدتي، فقط قوي ترها با هم مبارزه مي كنند و ضعيف ها فقط به نظاره مي نشينند. اين فرايند منجر به ايجاد و بسط خود پنداره منفي در عده زيادي از دانش آموزان مي شود، يعني آنها به اين باور مي رسند كه هر چه زور بزنند و تلاش كنند بي فايده است.

ششم- كنترل رقابت اغلب ناممكن است. برخلاف اين تصور كه مي توان براي رقابت حد و مرزي تعيين كرد عملاً كنترل رقابت و تعيين محدوده و نقطه پايان براي آن اغلب ناممكن است. معمولاً ما در مدرسه، خانه، محيط ورزشي، زندگي شخصي و غيره، رقابت را آغاز مي كنيم ولي از كنترل آن عاجز مي مانيم. يك بعد مهم رقابت بعد عاطفي است كه ماهيتاً كنترل آن كار آساني نيست.


خوب اين چند دليل، باز به دلايل بيشتري نياز داريد؟! به دلايل زياد ديگري هم در مخالفت با رقابت مي توان اشاره كرد ولي آنچه كه اينجا مي آيد بحثي روزنامه اي است و تا همين حد قابل طرح است. طرح اين موضوع حداقل براي عده اي بخصوص مدارس، معلمان و مربيان، والدين و ساير افراد و مرتبط با مسائل انساني مي تواند قابل تأمل و تفكر باشد.

حداقل مي توان به اين نتيجه رسيد كه كاربرد رقابت، اولاً به جنبه هاي انساني قضيه بيشتر توجه كنيم. ثانياً درباره آثار مثبت آن دچار اغراق و خودفريبي نشويم و ثالثاً- به دنبال شناسايي ابزارهاي انگيزشي ديگر هم باشيم. اين نكته از اهميت بيشتري برخوردار است و مي تواند نكات قبلي را هم تحت تأثير قرار دهد، اگر جامعه با ابزارهاي انگيزشي ديگري و بخصوص روش هاي مشاركتي و همچنين روش هايي كه جنبه هاي معنوي دارند آشنا شود، ديگر خود را به رقابت محدود نخواهد كرد.


نكاتي براي انديشيدن


۱- بحث رقابت از منظر انساني- ديني بايد به شدت مورد تأمل و تحقيق قرار گيرد. رقابت با مباني دين اسلام تقابلي آشكار دارد. مطالعه و بررسي آيات و روايات به يافته هاي جديد و شگفت آوري منجر خواهد شد.

۲- رقابت محصول غرب است و بنا نهادن جامعه اي بر مبناي رقابت ما را غربي تر خواهد كرد همچنان كه اين اتفاق افتاده است و دارد سرعت مي گيرد! چرا جامعه و نظام ما بدون انديشه اي بنيادي به استفاده از رقابت تمايل نشان مي دهد؟ رقابت ها (يا مسابقه هاي) قرآني چه معنا و مفهومي دارد؟

۳- عجيب است كه در جوامع غربي بخصوص در مباحث تربيتي و آموزشي، رقابت دارد جاي خود را به مشاركت مي دهد ولي ما هنوز رقابت را به عنوان تنها ابزار انگيزشي مي شناسيم! در آموزش و پرورش ايران گهگاه چيزهايي در باب روش هاي جديد انگيزشي گفته مي شود ولي چندان جدي نيست! چه زماني بايد متوجه شويم كه استفاده از رقابت يك انحراف تربيتي محرز براي جامعه ماست؟

پي نوشت ها:

۱) اين تعاريف مبناي پژوهشي دارند. جهت اطلاع از مباني تعاريف ارائه شده مي توانيد به پايان نامه كارشناسي ارشد نگارنده مراجعه كنيد: مقايسه اثربخشي سه روش رقابت فردي، تلاش فردي و رقابت گروهي/ به راهنمايي دكتر علي اكبر سيف/ دانشگاه علاوه طباطبايي/ سال تحصيلي ۷۵-۷۴

۲) قرآن: مائده/ ۴۸

۳) پايان نامه/ اصلاني

ا اينجا كليك كنيد تا اصل مقاله و نماد جالب رقابت را ببينيد !!