دكتر زهرا بازرگان
يكي از موانع عمده تحقق هدف آموزش و پرورش در مدرسه، وجود تعارضها و اختلالات رفتاري دانشآموزان است اين در حالي است كه تعارض جزء اجتنابناپذير زندگي روزمره است و اگر انسان به طريق مثبت و سازنده با آن برخورد كند، ميتواند عاملي براي يادگيري و رشد شخصي باشد. به منظور بررسي اين موضوع دكتر زهرا بازرگان مسؤوليت تحقيق طرحي با عنوان "ميانجيگري يا مديريت تعارض در مدرسه" را بر عهده گرفت.
براساس اين طرح، ميانجيگري يكي از روشهاي موفق مديريت تعارض است كه در بسياري از كشورها براي پيشگيري از مشكلات رفتاري و كمك به ايجاد تفاهم و حل مسالمتآميز مسائل و اختلافهاي بين افراد، گروهها و ملتها به كار گرفته ميشود. فلسفه ميانجيگري در مدرسه اين است كه دانشآموزان در صورتي كه آموزش خاصي در زمينه چگونگي حل تعارض دريافت كنند، ميتوانند تعارضهاي خود را به طريقي مسؤولانه و سازنده حل كنند. كسب مهارتهاي حل تعارض همچنين ميتواند به افزايش اعتماد به نفس در دانشآموزان و بهبود روابط آنان با يكديگر بيانجامد.
اختلالها و ناهنجاريهاي رفتاري دانشآموزان در مدرسه، پديده جديدي نيست. از زماني كه مدرسهها براي پاسخگويي به تقاضاهاي عمومي آموزش و پرورش، درهاي خود را به روي قشرهاي مختلف كودكان جامعه با تفاوتهاي عميق فردي، خانوادگي و فرهنگي گشودند، با اين مشكلات روبهرو بودهاند. بسياري از معضلهاي اجتماعي مانند نابرابري، فقر، بيكاري، طلاق و فروپاشي خانوادهها، اعتياد، بزهكاري و برخي از خصوصيات شخصيتي دانشآموزان، مانند قدرتطلبي، پرخاشگري، نبود مهارت در همدلي و درك احساس و عاطفه ديگران، باعث ميشود كودكاني به مدرسه راه يابند كه به علت وجود تعارضهاي دروني و مشكلات عاطفي، آمادگي لازم را براي يادگيري و سازگاري با اين محيط ندارند. اين كودكان يا نوجوانان، اكثراً به لحاظ درسي و ارتباطات اجتماعي، با معلمان و همسالان خود مشكل دارند. در بسياري از اوقات، رفتارهاي نامطلوب آنان برنامههاي مدرسه و كلاس را مختل ميكند و در نتيجه، مانعيادگيري و آرامش ساير دانشآموزان ميشود.
يافتههاي اين طرح درباره روش اجراي ميانجيگري در مدرسه، گوياي اين مسأله است كه ميانجيگري همتايان در كشورهاي مختلف از دادههاي متفاوتي انجام ميشود. در مدرسههايي كه مايلند اعمال قدرت بزرگسالان را كنار بگذارند و دانشآموزان را در حل مسائل رفتاري خود دخالت دهند، معلمان و دانشآموزان را در آموزش مهارتهاي ميانجيگري كه از سوي محققان مراكز بينالمللي صلح يا مراكز مشاوره ارائه ميشود، شركت ميدهند. برنامه آموزش ميانجيگري مراحل زير را شامل ميشود:
- آگاهسازي معلمان و دانشآموزان داوطلب در زمينه مسائل رفتاري در مدرسه و عواقب آن.
- آموزش معلمان و دانشآموزان داوطلب در زمينه فعاليتها و مهارتهاي ضروري ميانجيگري همتايان و روشهاي مقابله با خشونت، آزار ديگران و آسيبرساني به مدرسه و آموزش دانشآموزان در زمينه تقويت اعتماد به نفس، مهارتهاي ارتباطي، تفكر خلاق و همكاري گروهي انجام ميگيرد.
اما در مرحله اجراي طرح، به دانشآموزان داوطلب ميانجيگري كه آموزش لازم را كسب كردهاند، لباس و نشانه يا كلاه ويژهاي ميدهند تا ميان دانشآموزان شناخته و متمايز شوند. ميانجيهاي داوطلب هنگام زنگ تفريح و يا وقت ناهار - كه اكثر درگيريها و مسائل رفتاري در اين زمان اتفاق ميافتد - بين دانشآموزان رفت و آمد ميكنند تا كساني كه مايلند اختلاف آنها حل شود، به آنان رجوع كنند.
داوطلب ميانجي در شرايط بحراني و هنگام بروز دعوا بين دانشآموزان هم مداخله ميكنند و طرفهاي دعوا را براي حل مشكل به مشاركت ميطلبند.
بر پايه يافتههاي اين طرح، ارزشيابي برنامه ميانجيگري در برخي از كشورها، آثار و نتايج مثبت اين برنامه را نشان ميدهد. ميانجيگري همتايان، در دانشآموزان مهارتهاي لازم را براي مديريت خلاقانه تعارض و احساس مسؤوليت فراهم ميآورد، رابطه بين آنان را بهبود ميبخشد و رفتار مثبت و خود انضباطي را در آنان تقويت ميكند.
محقق درباره امكان به كارگيري ميانجيگري معتقد است: استفاده از رويكرد ميانجيگري به خصوص براي آن دسته از مدرسههاي پرمشكل، كه در حاشيه شهرها واقع شده و در معرض مسائل رفتاري و انضباطي بيشماري هستند، براي كودكان و نوجواناني كه در فرهنگ شكست بزرگ شده و تضادها و بحرانهاي زندگي خود را با خشونت پاسخ ميگويند و در مقابل روشهاي سنتي انضباطي در مدرسههايي بيتفاوت يا مقاومند، ميتواند بسيار مفيد باشد.
همانگونه كه ژانپيرهازا ميگويد: نظامهاي آموزشي غالباً براساس مفاهيمي مانند ياد دهنده - يادگيرنده، معلم - شاگرد، درست - غلط و شاگرد خوب - شاگرد بد، عمل ميكنند، بدون اينكه بتوانند راهبردهاي ديگري را مجسم كنند.
اما به گفته بازرگان، مراكزي كه ميتوانند مشوق اين نوع برنامهها در كشور ما باشند و به مدرسهها روشهاي سالم و سازنده برخورد با مسائل رفتاري را آموزش دهند و به ارائه خدمات ميانجيگري بپردازند، دانشكدههاي علوم تربيتي هستند. در اين زمينه، استادان علاقهمندي كه با مديريت تعارض آشنايي دارند، ميتوانند هم كادر مدرسههاي داوطلب را در مورد روشهاي سازنده حل تعارض آموزش دهند و هم دانشآموزان را با چگونگي حل مسائل بين فردي خود آشنا سازند. استادان فوق ميتوانند تا مدتي بر اين برنامهها در مدرسه نظارت داشته باشند، سپس به تدريج كار را به دست مسؤولان مدرسه بسپارند و به آنان در تهيه منابع لازم براي حسن اجراي آن و در ارزشيابي اين فرآيند كمك كنند.
منبع مطلب